رمان دنیای من
رمان دنیای من
پارت ۳۴
ارسلان، قرص و خوردم
دیانا، قرص و خورد اما اکتفا نکرد همینجوری داشتم پاشویه اش میکردم ساعت ۳و۴ صبح بود نمیدونم چی شد که خوابم برد
ارسلان، حالم اصلا خوب نبود با همون حال در خواب عمیقی فرو رفتم
دیانا، پاشدم دیدم ساعت ۱۲صبح من چرا خوابم برو بیاد مواظب ارسلان میبودم دستم و گذاشتم رو پیشونیش تبش کم نشده بود صداش زدم ارسلان ارسلان
ارسلان،باصدای یکی که هی میگفت ارسلان بی حال بیدار شدم نا نداشتم لای چشام و باز کنم به زور حرف زدم
بله
دیانا، ارسلان پاشو بریم دکتر من خیلی نگرانم
ارسلان، نگران نباش خوب میشم
دیانا، ارسلان پاشو بریم از ديروز تب و لرز داری حتا یکم هم تبت پایین نیومده
ارسلان، لباس هامو بیار تنم کنم
دیانا، لباس هاشو اوردم تنش کردم
ارسلان سوئیچ ماشینت کجاست
ارسلان، روی میز
دیانا، رفتم سوئیچ و برداشتم و رفتیم پایین در شاگرد و باز کردم و کمک ارسلان کردم که سوار شه
پارت ۳۴
ارسلان، قرص و خوردم
دیانا، قرص و خورد اما اکتفا نکرد همینجوری داشتم پاشویه اش میکردم ساعت ۳و۴ صبح بود نمیدونم چی شد که خوابم برد
ارسلان، حالم اصلا خوب نبود با همون حال در خواب عمیقی فرو رفتم
دیانا، پاشدم دیدم ساعت ۱۲صبح من چرا خوابم برو بیاد مواظب ارسلان میبودم دستم و گذاشتم رو پیشونیش تبش کم نشده بود صداش زدم ارسلان ارسلان
ارسلان،باصدای یکی که هی میگفت ارسلان بی حال بیدار شدم نا نداشتم لای چشام و باز کنم به زور حرف زدم
بله
دیانا، ارسلان پاشو بریم دکتر من خیلی نگرانم
ارسلان، نگران نباش خوب میشم
دیانا، ارسلان پاشو بریم از ديروز تب و لرز داری حتا یکم هم تبت پایین نیومده
ارسلان، لباس هامو بیار تنم کنم
دیانا، لباس هاشو اوردم تنش کردم
ارسلان سوئیچ ماشینت کجاست
ارسلان، روی میز
دیانا، رفتم سوئیچ و برداشتم و رفتیم پایین در شاگرد و باز کردم و کمک ارسلان کردم که سوار شه
۶.۳k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.