بوسه ی نا چیده را میهمان لبها میکنی

بوسه ی نا چیده را میهمان لبها میکنی ؟

با چه روئی عشق را از من تمنا میکنی ؟

من قرار از بی قراریهای طوفان داشتم

از چه با من اینچنین ننشسته پروا میکنی ؟

لب به لب ، آغوش با آغوش خوبان داشتم

عشق را با بوسه ای گفتی که رسوا میکنی ؟

گر دلیل عشق می خواهی زمن پروانه شو

تا بگردم شمع را هر چند حاشا میکنی

تا مرا و عشق را نشناختی داخل مشو

خویش را بیهوده با ما غرق رویا می کنی

آصف از عشقی گریزان نیست اما عشق را

تا کجا و با چه معیاری تو معنا میکنی ؟
دیدگاه ها (۱)

من از منظومه ی دردم ، و از دریای طوفانیطلوع فصل بی تابم ، حل...

هر صبح در آئینه ی جادویی خورشیدچون می نگرم او همه من ، من هم...

شب کہ می آید ، نگارم را زیارت مےکنمتاسحر در باغ اندامش، سیاح...

می شوم سرباز ِ عشقت، بی بی ِ دل ، لب بدهتا نخورده برگ ِ نامم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط