گفتـه ام شـایـد فـرامـوشت کنم امـا نشد
گفتـه ام شـایـد فـرامـوشت کنم امـا نشد
در دلِ دیـوانـه ام غیـر از خیـالـت جا نشد
مـن کـه عبدِ عـاشقِ محرابِ چشمـانِ توأم
بی حضورت قـامتم پیـش خدا هم تا نشد
هر کـه آمد اندکی ما را پریشان کرد و رفت
هیچ کس در شهـرِ دل، مانندِ تـو پیدا نشد
مثلِ موجی بیقرارم که سَرم خورده به سنگ
مـوجِ مغـروری کـه بی تـو راهیِ دریا نشد
در دلِ دیـوانـه ام غیـر از خیـالـت جا نشد
مـن کـه عبدِ عـاشقِ محرابِ چشمـانِ توأم
بی حضورت قـامتم پیـش خدا هم تا نشد
هر کـه آمد اندکی ما را پریشان کرد و رفت
هیچ کس در شهـرِ دل، مانندِ تـو پیدا نشد
مثلِ موجی بیقرارم که سَرم خورده به سنگ
مـوجِ مغـروری کـه بی تـو راهیِ دریا نشد
۵.۳k
۱۱ شهریور ۱۴۰۲