گفتم این کیست که پیوسته مرا میخواند خنده زد از بُن جانم که منم، ایرانم گفتم ای جان و جهان چشم و چراغِ دل من من همان عاشقِ دیرینهی جانافشانم به هوای تو جهان گردِ سرم میگردد ورنه دور از تو همین سایهی سرگردانم