روماندم مدیریت عشق پارت
روماندم مدیریت عشق پارت 8
ارکیده
این یارو چرا انقد آشنا میزنه یه دفعه با فکر و حدسرتو ذهنم چشام 6 تا شد این همون کسیه که من روش بالا آوردم اووو وضعیت خیته باید فلنگو ببندم به عقب رفتمو خواستم مثلا مثل میگ میگ در رم که نامرد کلاه تودیمو گرفتو به سمت خودش کشید. واااییی گاوم زایید که !
ارکیده _ واا آقا چیکار میکنی ولم کن میخوام برم
شروین _ ببخشید ولی قیافت آشنا میزنه جایی ندیدمت
واااییی حالا چیکار کنم این گودزیلا الان منو میخوره که! اگه لو برم چی؟ خودمو آماده کردمو سمتش برگشتم:
ارکیده _ نه آقا من شما رو تاحالا ندیدم حتما اشتباه گرفتید پس با اجازه
داشتم میرفتم که دوباره کلاه هودیمو گرفتو کشید ایندفعه رفتم بغلش و چون قدم ازش کوتاه تر بود سرمو بالا گرفتم و نگاش کردم. کمی سرشو آورد جلو که من عقب رفتم
شروین _ ولی من تو رو خوب شناختم ( با لبخند) خب چیزی نمیخوای بهم بگی؟؟
ارکیده _ مثلا چی؟
شروین _ عذرخواهی
ارکیده _ نه نیازی به این کلمه نیست
با این حرفم پوزخند زدو دوباره نزدیکم شد و من هم همون ری اکشن قبلی رو نشون دادم. اه این بی خیال نبود پس گفتم وللش بابا یه ببخشیده دیگه
ارکیده _ خب من کارم درست نبود
شروین _ خب...
ارکیده _ پس ب.. ب.. خ.. ش.. ی.. د
شروین _ آهان خوب شد حالا شدی دختر خوب
ارکیده _ میشه حالا کلاهمو ول کنی
شروین _ آره
همین که ول کرد منم بهش زبون درازی کردمو با سرعت نور فرار کردم. مدیونید اگه فکر کنید ازش ترسیدمااا!! فقط نخواستم ستاره منتظرم بمونه همین 🙂
شروین
نگااا دختره یه بی ادب وللش باز همو میبینیم دیگه . کسی به سمتم اومد دستیارم بود:
شروین _ چی شده
دستیار _ قربان لیست کسانی که باهاشون مصاحبه دارین اینا روزمه شون
شروین _ باشه من بهشون نگاهی میندازم
دستیار _ بله قربان
خب همه میخوان تو شرکت من کار کنن خوبههه. در حال دیدن افراد بودم که با دیدن شخصی ناخودآگاه پوزخندی زدم دیدی گفتم دوباره همو میبینیم...
ارکیده
این یارو چرا انقد آشنا میزنه یه دفعه با فکر و حدسرتو ذهنم چشام 6 تا شد این همون کسیه که من روش بالا آوردم اووو وضعیت خیته باید فلنگو ببندم به عقب رفتمو خواستم مثلا مثل میگ میگ در رم که نامرد کلاه تودیمو گرفتو به سمت خودش کشید. واااییی گاوم زایید که !
ارکیده _ واا آقا چیکار میکنی ولم کن میخوام برم
شروین _ ببخشید ولی قیافت آشنا میزنه جایی ندیدمت
واااییی حالا چیکار کنم این گودزیلا الان منو میخوره که! اگه لو برم چی؟ خودمو آماده کردمو سمتش برگشتم:
ارکیده _ نه آقا من شما رو تاحالا ندیدم حتما اشتباه گرفتید پس با اجازه
داشتم میرفتم که دوباره کلاه هودیمو گرفتو کشید ایندفعه رفتم بغلش و چون قدم ازش کوتاه تر بود سرمو بالا گرفتم و نگاش کردم. کمی سرشو آورد جلو که من عقب رفتم
شروین _ ولی من تو رو خوب شناختم ( با لبخند) خب چیزی نمیخوای بهم بگی؟؟
ارکیده _ مثلا چی؟
شروین _ عذرخواهی
ارکیده _ نه نیازی به این کلمه نیست
با این حرفم پوزخند زدو دوباره نزدیکم شد و من هم همون ری اکشن قبلی رو نشون دادم. اه این بی خیال نبود پس گفتم وللش بابا یه ببخشیده دیگه
ارکیده _ خب من کارم درست نبود
شروین _ خب...
ارکیده _ پس ب.. ب.. خ.. ش.. ی.. د
شروین _ آهان خوب شد حالا شدی دختر خوب
ارکیده _ میشه حالا کلاهمو ول کنی
شروین _ آره
همین که ول کرد منم بهش زبون درازی کردمو با سرعت نور فرار کردم. مدیونید اگه فکر کنید ازش ترسیدمااا!! فقط نخواستم ستاره منتظرم بمونه همین 🙂
شروین
نگااا دختره یه بی ادب وللش باز همو میبینیم دیگه . کسی به سمتم اومد دستیارم بود:
شروین _ چی شده
دستیار _ قربان لیست کسانی که باهاشون مصاحبه دارین اینا روزمه شون
شروین _ باشه من بهشون نگاهی میندازم
دستیار _ بله قربان
خب همه میخوان تو شرکت من کار کنن خوبههه. در حال دیدن افراد بودم که با دیدن شخصی ناخودآگاه پوزخندی زدم دیدی گفتم دوباره همو میبینیم...
- ۲.۶k
- ۲۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط