شبخاص ...
#شب_خاص. Part 31
√ بد نبود اولش برام خیلی سخت بود ولی بعدا بهش عادت کردم
پ.تهیونگ: خب مدرسه اونجا چطوری بود دوستی هم پیدا کردی؟
√ مدرسه خوب بود ولی دوست شدم با مردم اونجا واقعا سخت بود ولی اره چند تا دوست دارم تازه یکیشونم قراره بیاد کره اونم کره ایه
م.تهیونگ: اون جدی اسمش چیه(لبخند)
√ اسمش سوبینه پسر خیلی مهربونیه شاد و پرارژیه و....
همینطور که یونجون داشت از اون پسره تعریف میکرد تهیونگ چشماش رو کوچیک کرد و به یونجون خیره شد
√ اره همین بود کلا آدم خوبیه
_ (داشت به یونجون نگاه میکرد)
√ (نگاهش به تهیونگ افتاد)چیه(زیر لب)
..... _
√ الوو
_ دوستش داری(آروم)
√ (چشاش گشاد شد)ن..نه ک..کی گفته(یه کوچولو قرمز شد)
_ میخوام بعد در موردش باهات حرف بزنم(آروم)
√ (سرش رو به علامت باشه تکون داد)
پ.تهیونگ: خیلی خب بچه ها ما میریم شما هم میتونید باهم حرف بزنید(رفتن)
√ ممنون پدر
آها راستی جیمین تو چه خبر خیلی بزرگتر شدی یادمه بچه که بودیم قدت از من کوتاه تر بود(خندید)
جیمین: عههه نخند دیگه الان که بچه نیستم(اخم کیوت)
√ چرا هستی ببین همین الان اخمتم بامزه هست
جیمین: فکر نکنم
_ من میرم بیرون یونجون بعدا بیا پیشم کارت دارم
√ باشه میام(لبخند)(تهیونگ رفت)
√ دلم میخواد دوباره کل کره رو بگردم
جیمین: امروز؟؟
√ نه بابا کی میتونه یه روزه کل کره رو بگرده
جیمین: درسته راستی!
√ بله
جیمین: میخوام یه چیزی بهت بگم
√ هوم؟بگو
جیمین: من(یه کوچولو سرخ شد)من دیگه یه آلفا دارم
√ چ..چ..چی
جیمین: اره
√ واییییی خدااااااا این خیلی خوبههههه
خب حالا اسمش چیه
جیمین: میشناسیش
√ چی من میشناسمش
جیمین: اره اسمش یونگیه پسر خاندان مین
√ (چشماش از سر منم گشاد در شده بود)
باورم نمیشه تو.. با..اون خدایااااا این عالیهههه
جیمین: آروم باش داد نزن(خنده)
√ چرا داد نزنم این عالیهههههههه
جیمین: باشه باشه میدونم
میگم من بهتره برم فردا همو میبینیم
√ آها باشه باشه
جیمین: پس تا فردا خداحافظ
√ خداحافظ (براش دست تکون داد)
یونجون رفت پیش تهیونگ
ویو تهیونگ•
منتظر بودم تا یونجون بیاد و بله بالاخره اومد.....
ببخشید اگه کم شد
برای پارتهفت لایک
ممنونم ❤️
√ بد نبود اولش برام خیلی سخت بود ولی بعدا بهش عادت کردم
پ.تهیونگ: خب مدرسه اونجا چطوری بود دوستی هم پیدا کردی؟
√ مدرسه خوب بود ولی دوست شدم با مردم اونجا واقعا سخت بود ولی اره چند تا دوست دارم تازه یکیشونم قراره بیاد کره اونم کره ایه
م.تهیونگ: اون جدی اسمش چیه(لبخند)
√ اسمش سوبینه پسر خیلی مهربونیه شاد و پرارژیه و....
همینطور که یونجون داشت از اون پسره تعریف میکرد تهیونگ چشماش رو کوچیک کرد و به یونجون خیره شد
√ اره همین بود کلا آدم خوبیه
_ (داشت به یونجون نگاه میکرد)
√ (نگاهش به تهیونگ افتاد)چیه(زیر لب)
..... _
√ الوو
_ دوستش داری(آروم)
√ (چشاش گشاد شد)ن..نه ک..کی گفته(یه کوچولو قرمز شد)
_ میخوام بعد در موردش باهات حرف بزنم(آروم)
√ (سرش رو به علامت باشه تکون داد)
پ.تهیونگ: خیلی خب بچه ها ما میریم شما هم میتونید باهم حرف بزنید(رفتن)
√ ممنون پدر
آها راستی جیمین تو چه خبر خیلی بزرگتر شدی یادمه بچه که بودیم قدت از من کوتاه تر بود(خندید)
جیمین: عههه نخند دیگه الان که بچه نیستم(اخم کیوت)
√ چرا هستی ببین همین الان اخمتم بامزه هست
جیمین: فکر نکنم
_ من میرم بیرون یونجون بعدا بیا پیشم کارت دارم
√ باشه میام(لبخند)(تهیونگ رفت)
√ دلم میخواد دوباره کل کره رو بگردم
جیمین: امروز؟؟
√ نه بابا کی میتونه یه روزه کل کره رو بگرده
جیمین: درسته راستی!
√ بله
جیمین: میخوام یه چیزی بهت بگم
√ هوم؟بگو
جیمین: من(یه کوچولو سرخ شد)من دیگه یه آلفا دارم
√ چ..چ..چی
جیمین: اره
√ واییییی خدااااااا این خیلی خوبههههه
خب حالا اسمش چیه
جیمین: میشناسیش
√ چی من میشناسمش
جیمین: اره اسمش یونگیه پسر خاندان مین
√ (چشماش از سر منم گشاد در شده بود)
باورم نمیشه تو.. با..اون خدایااااا این عالیهههه
جیمین: آروم باش داد نزن(خنده)
√ چرا داد نزنم این عالیهههههههه
جیمین: باشه باشه میدونم
میگم من بهتره برم فردا همو میبینیم
√ آها باشه باشه
جیمین: پس تا فردا خداحافظ
√ خداحافظ (براش دست تکون داد)
یونجون رفت پیش تهیونگ
ویو تهیونگ•
منتظر بودم تا یونجون بیاد و بله بالاخره اومد.....
ببخشید اگه کم شد
برای پارتهفت لایک
ممنونم ❤️
- ۸۹
- ۱۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط