راه خیانت🤍🥀
#راه_خیانت🤍🥀
Pat 12
کوک:اره منم تورو دوست دارم ولی نمی تونم ا/ت رو نمی تونم ول کنم
سوکیونگ:اشکالی نداره ولی اینکه کنارم باشی برام مهمه
که یکدفعه سوکیونگ پرید بغله کوک و همدیگرو بو*س*یدن
کوک:خونت کجاست؟
سوکیونگ:همین جا بریم
کوک :اره بریم که باهات کار دارم
سوکیونگ درو باز کرد و رفتن تو کوک از پشت بغلش کردو گردنشو ما*ر*ک می زاشت سوکیونگ برگشت سمت شو کوک بو*سی*دش و به طرف اتاق بردش گذاشتش رو تخت و روش خی*مه زد و لباس سوکیونگ و خودش و در آورد و ...
(بقیش با ذهن منحرف خودتون 👿)
ا/ت
چند روزی بود حالم خوب نبود دلم درد می کرد بعضی موقع ها بالا میاوردم تصمیم گرفتم به جولیا زنگ بزنم
*مکالمه ا/ت جولیا *
ا/ت:سلام جوجه چطوری؟
جولیا:هوم خوبم تو خوبی خانم خونه
ا/ت:میگم جولیا..
جولیا:چیه
ا/ت:نمیدونم این چند روز حالم خوب نیست دلم درد می کنه حالت تهوع دارم.
جولیا:اتتتتتتت داری مامان میشییییی
ا/ت:چی میگی از کجا میدونی
جولیا:همین حالا حاضر شو بریم آزمایش
ا/ت:اوک
رفتن و حدث جولیا درست بود و ا/ت حامله بود
ا/ت جولیا رفتن خونه ا/ت باهم فیلم دیدن و خوراکی خوردن
ا/ت:میگم چرا کوک نمیاد
جولیا:نمی دونم شاید کار داره
ا/ت:آخه این موقع ها کاری نداره
یک ساعت بعد جیمین اومد دنبال جولیا رفت و ا/ت تنها شد
کوک
همینجوری بغل هم ل*خ*ت خواب بودیم که سوکیونگ بیدار شد
کوک:سلام خوشگلم
سوکیونگ:سلااااام عشقم چقدر به من حال داد تا حالا از این کارا نکرده بودم
سوکیونگ کوک و بو*س کرد
کوک :اوهوم من برم ا/ت تنهاست
سوکیونگ :نه نرو من و نمی خوای ببری حموم(لوس)
کوک:آخ من قربونت بشم با این همه خوشگلی
سوکیونگ:حالا نمی خوای این خوشگل و ببری حموم
کوک:چرا که نه پاشو بریم
سوکیونگ:یعنی نمی خوای بغلم کنی ببریم
کوک:آخ یادم رفت
کوک سوکیونگ و براید کردو برد گذاشت تو وان حموم و خودش بشتش نشست
سوکیونگ:نمی خوای دلم و ماساژ بدی
کوک:سوکیونگ خیلی خوب خودم می دونم چیکار کنم چکار نکنم (با صدای بلند)
سوکیونگ:خوب حالا چرا سرم داد میزنی(لوس)
کوک:آخ ببخشید سرت داد زدم
بو*س*ش کرد..
Pat 12
کوک:اره منم تورو دوست دارم ولی نمی تونم ا/ت رو نمی تونم ول کنم
سوکیونگ:اشکالی نداره ولی اینکه کنارم باشی برام مهمه
که یکدفعه سوکیونگ پرید بغله کوک و همدیگرو بو*س*یدن
کوک:خونت کجاست؟
سوکیونگ:همین جا بریم
کوک :اره بریم که باهات کار دارم
سوکیونگ درو باز کرد و رفتن تو کوک از پشت بغلش کردو گردنشو ما*ر*ک می زاشت سوکیونگ برگشت سمت شو کوک بو*سی*دش و به طرف اتاق بردش گذاشتش رو تخت و روش خی*مه زد و لباس سوکیونگ و خودش و در آورد و ...
(بقیش با ذهن منحرف خودتون 👿)
ا/ت
چند روزی بود حالم خوب نبود دلم درد می کرد بعضی موقع ها بالا میاوردم تصمیم گرفتم به جولیا زنگ بزنم
*مکالمه ا/ت جولیا *
ا/ت:سلام جوجه چطوری؟
جولیا:هوم خوبم تو خوبی خانم خونه
ا/ت:میگم جولیا..
جولیا:چیه
ا/ت:نمیدونم این چند روز حالم خوب نیست دلم درد می کنه حالت تهوع دارم.
جولیا:اتتتتتتت داری مامان میشییییی
ا/ت:چی میگی از کجا میدونی
جولیا:همین حالا حاضر شو بریم آزمایش
ا/ت:اوک
رفتن و حدث جولیا درست بود و ا/ت حامله بود
ا/ت جولیا رفتن خونه ا/ت باهم فیلم دیدن و خوراکی خوردن
ا/ت:میگم چرا کوک نمیاد
جولیا:نمی دونم شاید کار داره
ا/ت:آخه این موقع ها کاری نداره
یک ساعت بعد جیمین اومد دنبال جولیا رفت و ا/ت تنها شد
کوک
همینجوری بغل هم ل*خ*ت خواب بودیم که سوکیونگ بیدار شد
کوک:سلام خوشگلم
سوکیونگ:سلااااام عشقم چقدر به من حال داد تا حالا از این کارا نکرده بودم
سوکیونگ کوک و بو*س کرد
کوک :اوهوم من برم ا/ت تنهاست
سوکیونگ :نه نرو من و نمی خوای ببری حموم(لوس)
کوک:آخ من قربونت بشم با این همه خوشگلی
سوکیونگ:حالا نمی خوای این خوشگل و ببری حموم
کوک:چرا که نه پاشو بریم
سوکیونگ:یعنی نمی خوای بغلم کنی ببریم
کوک:آخ یادم رفت
کوک سوکیونگ و براید کردو برد گذاشت تو وان حموم و خودش بشتش نشست
سوکیونگ:نمی خوای دلم و ماساژ بدی
کوک:سوکیونگ خیلی خوب خودم می دونم چیکار کنم چکار نکنم (با صدای بلند)
سوکیونگ:خوب حالا چرا سرم داد میزنی(لوس)
کوک:آخ ببخشید سرت داد زدم
بو*س*ش کرد..
۱۱.۶k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.