Part
#Part197
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
+ بابام برام بلیت گرفته بود در ضمن کلاً فقط دوتا اتوبوس حرکت میکنه تو طول روز یکیس ١٠ صبحه یکیش ده شب...
نفس عمیقی کشید و سرش رو به معنی باشه تکون داد
_ سام؟
+ جانم؟
_ مواظب خودت باش ، باشه؟
لبخند غمگینی زد
+ نمیذارم زیاد ازم دور بمونی!
لبخندی زدم و لبام رو غنچه کردم و رفتم جلو تر
_ قول؟
نفس عمیقی کشید
_ میخوام مثل صبح ببوسمت ولی حیف که پنجره های ماشین دودی نیست باید یه ماشین با شیشه دودی بخرم
خنده ی کوتاهی کردم و سریع گوشه ی لبش رو بوسیدم
_ سریع و سیر هم میتونیم ببوسیم و در بریم
تو گلو به شیطنتم خندید
+ مواظب خودت باش، رسیدی زیادی با شهرام کل کل نکن خوشم نمیاد عصبیت میکنه، با اون یارو پیر عمه و عمو هات زیاد گرم نمیگیری، از اون دختر دایی جلفت هم اصلاً خوشم نمیاد باهاش نری تو شهر دور بزنی، زیاد با مامانت از این مهمونی به اون مهمونی نرو هر سری یه خواستگار برات پیدا میشه
با دهن باز داشتم نگاش میکردم
وای این دیگه اآخرشه
چطور آمار همه چی رو داشتم
دیگه عصبی نبودم
دیگه حرصم در نمیومد از این کاراش
فقط به خاطر حساسیت های بیش اندازش لبخند میزدم
میدونم عشقش رو حساسیت شدیدش رو نسبت به خودم میدونم
خواستم منم بگم سمت کسی نره
ولی مگه کسی هم هست که روش حساس باشم؟
یاسمن که تکلیفش مشخصه
پارمیس که مشکل روانی داره
دیگه همینم مونده بگم نره سمت فروغ !
لابد میخواد با پرستار مادرش بریده رو هم یا اون زن ٣٥،٦ ساله با سام چشم داره
با تموم شدن حرفاش سرش رو آورد بالا
_ باشه؟
لبخندی زدم
+ فقط همینا؟
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
+ بابام برام بلیت گرفته بود در ضمن کلاً فقط دوتا اتوبوس حرکت میکنه تو طول روز یکیس ١٠ صبحه یکیش ده شب...
نفس عمیقی کشید و سرش رو به معنی باشه تکون داد
_ سام؟
+ جانم؟
_ مواظب خودت باش ، باشه؟
لبخند غمگینی زد
+ نمیذارم زیاد ازم دور بمونی!
لبخندی زدم و لبام رو غنچه کردم و رفتم جلو تر
_ قول؟
نفس عمیقی کشید
_ میخوام مثل صبح ببوسمت ولی حیف که پنجره های ماشین دودی نیست باید یه ماشین با شیشه دودی بخرم
خنده ی کوتاهی کردم و سریع گوشه ی لبش رو بوسیدم
_ سریع و سیر هم میتونیم ببوسیم و در بریم
تو گلو به شیطنتم خندید
+ مواظب خودت باش، رسیدی زیادی با شهرام کل کل نکن خوشم نمیاد عصبیت میکنه، با اون یارو پیر عمه و عمو هات زیاد گرم نمیگیری، از اون دختر دایی جلفت هم اصلاً خوشم نمیاد باهاش نری تو شهر دور بزنی، زیاد با مامانت از این مهمونی به اون مهمونی نرو هر سری یه خواستگار برات پیدا میشه
با دهن باز داشتم نگاش میکردم
وای این دیگه اآخرشه
چطور آمار همه چی رو داشتم
دیگه عصبی نبودم
دیگه حرصم در نمیومد از این کاراش
فقط به خاطر حساسیت های بیش اندازش لبخند میزدم
میدونم عشقش رو حساسیت شدیدش رو نسبت به خودم میدونم
خواستم منم بگم سمت کسی نره
ولی مگه کسی هم هست که روش حساس باشم؟
یاسمن که تکلیفش مشخصه
پارمیس که مشکل روانی داره
دیگه همینم مونده بگم نره سمت فروغ !
لابد میخواد با پرستار مادرش بریده رو هم یا اون زن ٣٥،٦ ساله با سام چشم داره
با تموم شدن حرفاش سرش رو آورد بالا
_ باشه؟
لبخندی زدم
+ فقط همینا؟
- ۱.۸k
- ۰۱ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط