Jin از Onshot
-مامان دخترا چرا سریع وابسته میشن؟
*پسرم ببین اگر دختری بهت دل مبینده تا روز مرگش ولت نمیکنه حتی از زبون خودش گفت که دوست نداره باور نکن!
-مامان انگار خودت سابقه داری؟
*روزی که عاشقه پدرت شدم این اتفاق ها واسمون افتاد!
10سال بعد
ا.ت
سه سال که با جین ازدواج کردم اون خیلی مرد خوبیه ولی بعضی وقتا خیلی بد دعوامون میشه سر چیز های الکی یک بار دعوامون تا کتک کاری رفت هنوز جای کبودی ها رو دستام هست!
-ا.ت!
+بله جین!
-پرونده رو کجا گزاشتی اون خیلی مهمه!
+نمیدونم جین من دست به وسایل های کاریت نمیزنم!
-نمیدونی کجاست الان چیکار کنم؟
+نمیدونم!
-خب ا.ت بگو دیگه(داد)
+میگم نمیدونم کجاستتتت!
-اه ا.ت الان حوصله بحث ندارم!
چهل دیقه بعد!
+اصلا میدونی چیه من دوستت ندارممم!
-ا.ت حرفی نگو بعدا پشیمون بشی!
پوزخند*
جین کتشو برداشت از خونه رفت بیرون توهم پاتو کوبوندی زمین رفتی رو تخت گریه کردی !
ساعت سه شب
شیش ساعت بود از جین خبری نداشتم نکنه تصادف کرده؟!
اتفاقی واسش افتاده حتما پیام نداده نمیاد خونه!
بغضت گرفت رفتی مبل زانوهاتو بغل کردی!
به اینکه چرا اون حرفو زدی حین معذرت میخام!
اشکی از گونت اومد که در باز شد...
جین اومده بود دویدی سمتش وفتی داشتی میرفتی سمتش گریهات شدت گرف!
پریدی بغلش پاهاتو قفل کمرش کردی که جین رونه پاتو گرفت تا نیوفتدی!
+جین هقققق کجا هقق بودی ها هققق چرا خبر ندادی !؟
-تو همون دختری نبودی که گفتی دوستم نداری!؟
+خفهشو شیش هقق ساعت نیستی هققق بعد این هققق حرفو میزنی؟!
انقدر گریه کردی که لباسش خیس بغلش کرد بردت رو مبل گزاشتت خواست بره مچ دستشو گرفتی!
+کجا میری؟(چشم اشکی)
-با اجازه میرم لباس عوض کنم!
+منم باهات میام!
-ا.ت حالت خوبه؟
+نه نیست!
رو مبل وایسادی دستتو دور گردنش حلقه کردی!
-چیکار میکنی بیا پایین بابا!
+عه حرف نباشه!
بعد پاهاتو دورش انداختی!
+بریم اتاق منم ببر خوابم میاد!!
-ببخشیدا ولی پا داری!
دید گوش نمیدی رفتید تو اتاق اون رفت لباسشو عوض کرد توهم رو تخت دراز کشیدی که اومد بغلت دراز کشید پتورو رو خودتون کشید و موهاتو ناز کرد چشماشو بست تکون تکون رفای پیشش خواستی دور شونههاشو دستاتو بندازی انقدر پهن بود نشد!
+جینن
-اه ا.ت خوابم میاد چیه!
+چرا نمیتونم بغلت کنم؟
-چون هندسامم دلیل نداره چون کوچولویی!
+تا بغلم نکنی نمیخوابم!
-اه باشه !
دستشو گزاشت زیر سرت که رفتی تو بغلش کیوا خندیدی چشماتو بستی!
-لعنتی کیوت!
╭─
│ ⌞ #𝘸𝘢𝘯𝘴𝘩𝘢𝘵 , #Mochi , #jin ⌝
│ᯏ․˖ @WanshatPCF
╰──────╌╌╌╌╌╌
*پسرم ببین اگر دختری بهت دل مبینده تا روز مرگش ولت نمیکنه حتی از زبون خودش گفت که دوست نداره باور نکن!
-مامان انگار خودت سابقه داری؟
*روزی که عاشقه پدرت شدم این اتفاق ها واسمون افتاد!
10سال بعد
ا.ت
سه سال که با جین ازدواج کردم اون خیلی مرد خوبیه ولی بعضی وقتا خیلی بد دعوامون میشه سر چیز های الکی یک بار دعوامون تا کتک کاری رفت هنوز جای کبودی ها رو دستام هست!
-ا.ت!
+بله جین!
-پرونده رو کجا گزاشتی اون خیلی مهمه!
+نمیدونم جین من دست به وسایل های کاریت نمیزنم!
-نمیدونی کجاست الان چیکار کنم؟
+نمیدونم!
-خب ا.ت بگو دیگه(داد)
+میگم نمیدونم کجاستتتت!
-اه ا.ت الان حوصله بحث ندارم!
چهل دیقه بعد!
+اصلا میدونی چیه من دوستت ندارممم!
-ا.ت حرفی نگو بعدا پشیمون بشی!
پوزخند*
جین کتشو برداشت از خونه رفت بیرون توهم پاتو کوبوندی زمین رفتی رو تخت گریه کردی !
ساعت سه شب
شیش ساعت بود از جین خبری نداشتم نکنه تصادف کرده؟!
اتفاقی واسش افتاده حتما پیام نداده نمیاد خونه!
بغضت گرفت رفتی مبل زانوهاتو بغل کردی!
به اینکه چرا اون حرفو زدی حین معذرت میخام!
اشکی از گونت اومد که در باز شد...
جین اومده بود دویدی سمتش وفتی داشتی میرفتی سمتش گریهات شدت گرف!
پریدی بغلش پاهاتو قفل کمرش کردی که جین رونه پاتو گرفت تا نیوفتدی!
+جین هقققق کجا هقق بودی ها هققق چرا خبر ندادی !؟
-تو همون دختری نبودی که گفتی دوستم نداری!؟
+خفهشو شیش هقق ساعت نیستی هققق بعد این هققق حرفو میزنی؟!
انقدر گریه کردی که لباسش خیس بغلش کرد بردت رو مبل گزاشتت خواست بره مچ دستشو گرفتی!
+کجا میری؟(چشم اشکی)
-با اجازه میرم لباس عوض کنم!
+منم باهات میام!
-ا.ت حالت خوبه؟
+نه نیست!
رو مبل وایسادی دستتو دور گردنش حلقه کردی!
-چیکار میکنی بیا پایین بابا!
+عه حرف نباشه!
بعد پاهاتو دورش انداختی!
+بریم اتاق منم ببر خوابم میاد!!
-ببخشیدا ولی پا داری!
دید گوش نمیدی رفتید تو اتاق اون رفت لباسشو عوض کرد توهم رو تخت دراز کشیدی که اومد بغلت دراز کشید پتورو رو خودتون کشید و موهاتو ناز کرد چشماشو بست تکون تکون رفای پیشش خواستی دور شونههاشو دستاتو بندازی انقدر پهن بود نشد!
+جینن
-اه ا.ت خوابم میاد چیه!
+چرا نمیتونم بغلت کنم؟
-چون هندسامم دلیل نداره چون کوچولویی!
+تا بغلم نکنی نمیخوابم!
-اه باشه !
دستشو گزاشت زیر سرت که رفتی تو بغلش کیوا خندیدی چشماتو بستی!
-لعنتی کیوت!
╭─
│ ⌞ #𝘸𝘢𝘯𝘴𝘩𝘢𝘵 , #Mochi , #jin ⌝
│ᯏ․˖ @WanshatPCF
╰──────╌╌╌╌╌╌
۲۰.۷k
۰۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.