پارت
پارت1⃣1⃣
-باشه .....بیا بریم پوستمو کندی ....
بابا رفت سمت اون عکاسه وبهش گفت ازمون عکس بگیره......عکس وچاپ فوری مامانو بابا کنار هم منم وسطشون عکاس بهمون گفت اماده بشین.........موقعی که خواست عکس بگیره بابا گفت
-همه بگید صابووووووون
وهمین تیکه ی بابا باعث شد سه تامون بخندیم و یه عکس قشنگ دربیاد
...........
قابو با چادر نماز مخصوصم که از مشهد بود و جانمازم که از قم بودو گذاشتم تو کیفم خواستم بلند شم که صدای اقا جنه درومد:
-ای بابا یه کیف برداشتن مگه چقدر طول میکشه؟
هووووووف بلند شدمو برگشتم دیدم تو چهارچوب در وایساده
-ببخشید ولی اونی که مجبوره بیاد منم نه شما.........اونی که به زور اومده تو این خونه شمائید نه من.......اونیم که......
دستاشو برد بالاوگفت
-باشه...باشه تسلیم......بفرمائید
وخودش زودتر از من رفت لبخندی از روی رضایت زدم بالاخره تونستم روشو کم کنم البته اونی که من دیدم روش کم که نمیشه هیچ......بیشترم میشه ازهال اومدم بیرونو درشو قفل کردم باید هر چندروز یه بار به خونه سر بزنم......رفتم تو کوچه درخونه رو هم بستم به خونه نگاه کردم فکر کنم خیلی طول کشید چون جن گفت
-مگه برای اخرین باره داری نگاش میکنی؟.....دوباره میای میبینیش دیگه
یه جوری بهش چشم غره رفتم که دیگه خفه شد با خونه ی خوشگلمون بای بای کردم رفتم سمت ماشین و درعقبو باز کردم اونم بی هیچ حرفی نشست جلو پشت فرمون
.......................
خدایاااااااااااااااااااااا...........من تازه از اون ن تصادف کوفتی جون سالم بدر بردم.......اون تموم نشده یکی دیگه شروع شد؟.......خدایا من جووونم......میخوام مامان بابامو ببینم.......میخوام درس بخونم.....چشامو بسته بودم
-دست فرمون منم انقدراهم بدنیس......نمیفهمم چراتو اینطوری میکنی؟
میدونستم میخواست حرصمو دربیاره......برای همین از عمد بهم گفت تو... یه چشمموباز کردموگفتم
-بله کاملا مشخصه.....چندبار بگم تو نه...شما....درضمن من یه بار تصادف کردم نمیخوام دوباره برم بیمارستان زیر سرم
اینو که گفتم سرعتشو کمتر کرد ودیگه تا خونه حرفی نزد ............
آدرس کانال تلگرام ما :
در حریم تو
😘 💜 💜 😍
https://telegram.me/darharimeto
#در_حریم_تو
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی دارد💜
-باشه .....بیا بریم پوستمو کندی ....
بابا رفت سمت اون عکاسه وبهش گفت ازمون عکس بگیره......عکس وچاپ فوری مامانو بابا کنار هم منم وسطشون عکاس بهمون گفت اماده بشین.........موقعی که خواست عکس بگیره بابا گفت
-همه بگید صابووووووون
وهمین تیکه ی بابا باعث شد سه تامون بخندیم و یه عکس قشنگ دربیاد
...........
قابو با چادر نماز مخصوصم که از مشهد بود و جانمازم که از قم بودو گذاشتم تو کیفم خواستم بلند شم که صدای اقا جنه درومد:
-ای بابا یه کیف برداشتن مگه چقدر طول میکشه؟
هووووووف بلند شدمو برگشتم دیدم تو چهارچوب در وایساده
-ببخشید ولی اونی که مجبوره بیاد منم نه شما.........اونی که به زور اومده تو این خونه شمائید نه من.......اونیم که......
دستاشو برد بالاوگفت
-باشه...باشه تسلیم......بفرمائید
وخودش زودتر از من رفت لبخندی از روی رضایت زدم بالاخره تونستم روشو کم کنم البته اونی که من دیدم روش کم که نمیشه هیچ......بیشترم میشه ازهال اومدم بیرونو درشو قفل کردم باید هر چندروز یه بار به خونه سر بزنم......رفتم تو کوچه درخونه رو هم بستم به خونه نگاه کردم فکر کنم خیلی طول کشید چون جن گفت
-مگه برای اخرین باره داری نگاش میکنی؟.....دوباره میای میبینیش دیگه
یه جوری بهش چشم غره رفتم که دیگه خفه شد با خونه ی خوشگلمون بای بای کردم رفتم سمت ماشین و درعقبو باز کردم اونم بی هیچ حرفی نشست جلو پشت فرمون
.......................
خدایاااااااااااااااااااااا...........من تازه از اون ن تصادف کوفتی جون سالم بدر بردم.......اون تموم نشده یکی دیگه شروع شد؟.......خدایا من جووونم......میخوام مامان بابامو ببینم.......میخوام درس بخونم.....چشامو بسته بودم
-دست فرمون منم انقدراهم بدنیس......نمیفهمم چراتو اینطوری میکنی؟
میدونستم میخواست حرصمو دربیاره......برای همین از عمد بهم گفت تو... یه چشمموباز کردموگفتم
-بله کاملا مشخصه.....چندبار بگم تو نه...شما....درضمن من یه بار تصادف کردم نمیخوام دوباره برم بیمارستان زیر سرم
اینو که گفتم سرعتشو کمتر کرد ودیگه تا خونه حرفی نزد ............
آدرس کانال تلگرام ما :
در حریم تو
😘 💜 💜 😍
https://telegram.me/darharimeto
#در_حریم_تو
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی دارد💜
- ۵.۲k
- ۰۶ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط