پارت
پارت2⃣1⃣
رسیدیم خونه من زودتر پیاده شدمو رفتم سمت خونه بلند داد زد:
-خوبه نمیخواستی بیایااااااا...
بعد پشت بندش زد زیر خنده هرهر بی مزه در زدم....عمو صالح درو باز کرد
-سلام
-علیک سلام دیگه ما انقدر بد شدیم که تو رو باید به زور بیاریم خونمون؟
-نه اختیار دارین این چه حرفیه .....خب بهم برخورد وقتی پسرتون اون حرفو بهم زد
-ببخشش طهورا جان......یه قرارداد خیلی مهم داشتن که به نتیجه نرسید ......برای همین سرتو خالی کرد ....
-اشکال نداره عمو جون به خاطر شما می بخشمش
......
-نه تورو خدامیخوای نبخش؟؟؟
برگشتم که اقا جنه رو دیدم(اقا جنه زیاد براش خوب نیست یادم باشه بعدا براش یه لقب بزارم)اومد جلوم وایسادو گفت
-نه تورو قران نبخش.....اصلا بخشیدن براچی......به خاطر این ریش سفید نبخش
اگه جاش بود یه زبون براش درمیاوردم ولی حیف جاش نبود عمو صالح به جای من اومد جلو و زد پس گردن اق پسرش وگفت
-خجالت بکش 22سالته کی میخوای بزرگ بشی؟....درضمن دفعه اخرت باشه به دخترم حرف میزنیا
یه نگاه به من کرد که با لبخند عمو رو نشون دادم یعنی(جرئت داری بهم حرف بزن من هوادار زیاد دارم)اونم گفت
-باشه پدر من.....این گردن ما از مو نازکتر....شماهم بزن....مشکلی نداره....
عمو یکی دیگه زدش که صدای اعتراضش بلند شد:
-اخه پدر من چرا میزنی من غلط کردم خوب شد؟
عمو خندیدوگفت
-اره ..
بعد روبه من کردوگفت
-دخترم بیا بریم تو......شادی از دستت شاکیه
عموصالح رفت تو بعدشم رادمان خواست بره که وسط راه پشیمون شدو روبه من کردوگفت
-بعله.....بعله.....اول شما بفرمائید
بعد خم شد .....معلوم بود داره مسخره میکنه.....فکر میکرد من الان میگم نه این چه حرفیه شما صابخونه اید.....شما مقدم ترید بفرمائید ولی.....از این خبرا نیست شونه ای بالا انداختم راست شد منم از جلوش با اعتماد به نفس کامل رد شدم.....چشاش شده بود اندازه قابلمه😅 خاله شادی نشسته بود روی مبل نگاش سمت در بود معلوم بود منتظرمه.....ولی تا من اومدم نگاشو از در گرفت ....معلوم بود دلخوره .....عاجزانه نگاهی به عمو کردم که شونه ای بالا انداخت با زمزمه کرد:
-کارخودته
آدرس تلگرام ما :
در حریم تو
😘 💜 💜 😍
https://telegram.me/darharimeto
#در_حریم_تو
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی دارد 💜
رسیدیم خونه من زودتر پیاده شدمو رفتم سمت خونه بلند داد زد:
-خوبه نمیخواستی بیایااااااا...
بعد پشت بندش زد زیر خنده هرهر بی مزه در زدم....عمو صالح درو باز کرد
-سلام
-علیک سلام دیگه ما انقدر بد شدیم که تو رو باید به زور بیاریم خونمون؟
-نه اختیار دارین این چه حرفیه .....خب بهم برخورد وقتی پسرتون اون حرفو بهم زد
-ببخشش طهورا جان......یه قرارداد خیلی مهم داشتن که به نتیجه نرسید ......برای همین سرتو خالی کرد ....
-اشکال نداره عمو جون به خاطر شما می بخشمش
......
-نه تورو خدامیخوای نبخش؟؟؟
برگشتم که اقا جنه رو دیدم(اقا جنه زیاد براش خوب نیست یادم باشه بعدا براش یه لقب بزارم)اومد جلوم وایسادو گفت
-نه تورو قران نبخش.....اصلا بخشیدن براچی......به خاطر این ریش سفید نبخش
اگه جاش بود یه زبون براش درمیاوردم ولی حیف جاش نبود عمو صالح به جای من اومد جلو و زد پس گردن اق پسرش وگفت
-خجالت بکش 22سالته کی میخوای بزرگ بشی؟....درضمن دفعه اخرت باشه به دخترم حرف میزنیا
یه نگاه به من کرد که با لبخند عمو رو نشون دادم یعنی(جرئت داری بهم حرف بزن من هوادار زیاد دارم)اونم گفت
-باشه پدر من.....این گردن ما از مو نازکتر....شماهم بزن....مشکلی نداره....
عمو یکی دیگه زدش که صدای اعتراضش بلند شد:
-اخه پدر من چرا میزنی من غلط کردم خوب شد؟
عمو خندیدوگفت
-اره ..
بعد روبه من کردوگفت
-دخترم بیا بریم تو......شادی از دستت شاکیه
عموصالح رفت تو بعدشم رادمان خواست بره که وسط راه پشیمون شدو روبه من کردوگفت
-بعله.....بعله.....اول شما بفرمائید
بعد خم شد .....معلوم بود داره مسخره میکنه.....فکر میکرد من الان میگم نه این چه حرفیه شما صابخونه اید.....شما مقدم ترید بفرمائید ولی.....از این خبرا نیست شونه ای بالا انداختم راست شد منم از جلوش با اعتماد به نفس کامل رد شدم.....چشاش شده بود اندازه قابلمه😅 خاله شادی نشسته بود روی مبل نگاش سمت در بود معلوم بود منتظرمه.....ولی تا من اومدم نگاشو از در گرفت ....معلوم بود دلخوره .....عاجزانه نگاهی به عمو کردم که شونه ای بالا انداخت با زمزمه کرد:
-کارخودته
آدرس تلگرام ما :
در حریم تو
😘 💜 💜 😍
https://telegram.me/darharimeto
#در_حریم_تو
کپی بدون ذکر منبع پیگرد الهی دارد 💜
- ۲.۸k
- ۰۹ مهر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط