3 Part
3 Part
درست به موقع رسیدم. از ماشین پیاده شدم و رفتم دم در کلاب. کارت شناساییم رو دیدن و وارد شدم. دور و بر رو نگاه میکردم که چشمم به خواهرم خورد. داشت برام دست تکون میداد. رفتم پیششون.
ا/ت: سلام دایون.
دایون: بچه ها این خواهرمه.
ا/ت: سلام بچه ها.
$: وای دایون. پس ایشون خواهرتههههه؟
%: باورم نمیشه از نزدیک دیدمش.
^: وای چقدر خوشگلههههه.
ا/ت: لبخند
نشستم. دایون نزدیک نزدیکم نشست و دم گوشم گفت.
دایون: دیدی چقدر از دیدنت خوشحال شدن؟
ا/ت: چه خبرا؟ همگی خوبید؟
سرشونو تکون دادن.
ا/ت: همه ی بچه های کلاس هستن؟
دایون: آره همه هستیم.
^: میشه بهمون امضا بدی؟
ا/ت: مگه من بازیگر یا خواننده ام؟ ( خنده )
&: راست میگه لطفا. تو صاحب بهترین برند کره هستی. چطور توقع داری چنین موقعیتی رو از دست بدیم؟
بعد از اینکه امضا دادم، از جام بلند شدم.
ا/ت: دایونا من میرم یه جای دیگه از کلاب. تو میتونی با دوستات حرف بزنی. هر موقع کارت تموم شد، بهم زنگ بزن میام پیشت.
دایون: باشه خداحافظ.
ا/ت: بچه ها زیاد نخورید.
همگی: چشممم.
...
رفتم اونور. باید به بابا زنگ میزنم. بعد از چند تا بوق، جواب داد.
بابا: سلام ا/ت.
ا/ت: سلام
بابا: خبری شده؟ خیلی سر و صدا هست.
ا/ت: چیز خاصی نیست. توی کلابم.
بابا: باشه بهت خوش بگذره.
ا/ت: راستش. دایون هم اومده کلاب.
بابا: چی؟؟؟؟؟ با اجازه ی کی؟؟؟؟
ا/ت: من اجازه دادم. به عنوان جشن فارغ التحصیلیش. اون دیگه بچه نیست. داره بزرگ میشه.
بابا: فقط زود برسونش خونه.
ا/ت: نگران نباشید.
روی صندلی نشستم و الکل سفارش دادم. در حال نوشیدن بودم که یه نفر اومد و رو به روم نشست.
مرد: واییی چقدر بدن قشنگی داری.
ا/ت:...
مرد: واقعا که شیفتت شدم.
یه نفس عمیق از سر کلافگی کشیدم.
مرد: یه اتاق گرفتم. میتونی باهام بیای. قول میدم خوش بگذره.
ا/ت: پولداری؟
مرد: معلومه. به ماشینم نگاه کن. فقط اون نیست. حدود 20 تا مدل بالاتر از این هم دارم. یه خونه هم به بزرگی اینجا دارم.
ا/ت: پس خوش میگذره.
مرد: معلومه
ا/ت: بیا بریم.
...
لایک
♥️
درست به موقع رسیدم. از ماشین پیاده شدم و رفتم دم در کلاب. کارت شناساییم رو دیدن و وارد شدم. دور و بر رو نگاه میکردم که چشمم به خواهرم خورد. داشت برام دست تکون میداد. رفتم پیششون.
ا/ت: سلام دایون.
دایون: بچه ها این خواهرمه.
ا/ت: سلام بچه ها.
$: وای دایون. پس ایشون خواهرتههههه؟
%: باورم نمیشه از نزدیک دیدمش.
^: وای چقدر خوشگلههههه.
ا/ت: لبخند
نشستم. دایون نزدیک نزدیکم نشست و دم گوشم گفت.
دایون: دیدی چقدر از دیدنت خوشحال شدن؟
ا/ت: چه خبرا؟ همگی خوبید؟
سرشونو تکون دادن.
ا/ت: همه ی بچه های کلاس هستن؟
دایون: آره همه هستیم.
^: میشه بهمون امضا بدی؟
ا/ت: مگه من بازیگر یا خواننده ام؟ ( خنده )
&: راست میگه لطفا. تو صاحب بهترین برند کره هستی. چطور توقع داری چنین موقعیتی رو از دست بدیم؟
بعد از اینکه امضا دادم، از جام بلند شدم.
ا/ت: دایونا من میرم یه جای دیگه از کلاب. تو میتونی با دوستات حرف بزنی. هر موقع کارت تموم شد، بهم زنگ بزن میام پیشت.
دایون: باشه خداحافظ.
ا/ت: بچه ها زیاد نخورید.
همگی: چشممم.
...
رفتم اونور. باید به بابا زنگ میزنم. بعد از چند تا بوق، جواب داد.
بابا: سلام ا/ت.
ا/ت: سلام
بابا: خبری شده؟ خیلی سر و صدا هست.
ا/ت: چیز خاصی نیست. توی کلابم.
بابا: باشه بهت خوش بگذره.
ا/ت: راستش. دایون هم اومده کلاب.
بابا: چی؟؟؟؟؟ با اجازه ی کی؟؟؟؟
ا/ت: من اجازه دادم. به عنوان جشن فارغ التحصیلیش. اون دیگه بچه نیست. داره بزرگ میشه.
بابا: فقط زود برسونش خونه.
ا/ت: نگران نباشید.
روی صندلی نشستم و الکل سفارش دادم. در حال نوشیدن بودم که یه نفر اومد و رو به روم نشست.
مرد: واییی چقدر بدن قشنگی داری.
ا/ت:...
مرد: واقعا که شیفتت شدم.
یه نفس عمیق از سر کلافگی کشیدم.
مرد: یه اتاق گرفتم. میتونی باهام بیای. قول میدم خوش بگذره.
ا/ت: پولداری؟
مرد: معلومه. به ماشینم نگاه کن. فقط اون نیست. حدود 20 تا مدل بالاتر از این هم دارم. یه خونه هم به بزرگی اینجا دارم.
ا/ت: پس خوش میگذره.
مرد: معلومه
ا/ت: بیا بریم.
...
لایک
♥️
۱۴.۱k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.