اشنا ترین قریبه شهر
اشنا ترین قریبه شهر
دیانا)
زیر بارون بودم از بارون متنفرم از این شهر متنفرم از همه ادماش متنفرم این خیلی عوضی بود کارش بام کرد و بعد بیرون زیر این بارون ولم کرد باید بگم به مهراب دوبرابر کنه قیمت گوشیم زنگ خورد مهراب بود ازش متنفرم جواب دادم
_دیانا کجایی
_خفه شو عوضی ازت متنفرم ازت بدم میاد
و قطع کردم وای من ک جایی نداشتم میرفتم خونه مهراب اه بدم میاد از همه رفتم خونه مهراب وارد اتاقم شدم لباسام عوض کردم دلم درد میکرد خدایا مهراب در اتاق وا کرد و اومد تو رفتم زیر پتو نشست کنارم دستش کشید رو سرم گفت
_عزیزم میخوای دوبرابر بگیرم و بگم دیگه این سمتا نیاد
گفتم: اون ازم عکس داره تو میفهمی
پوتورو زد کنار گفت
_شوخی نمیکنی
گفتم: نه راست میگم
_خب میتونی بری ب این ادرس ک بهت میگم
گفتم: ادرس چیه مهراب من الان حالم بد دلم درد میکن
_میخوای بقلت کنم
خواستم بگم ن ولی بقلش پر از ارامش بود برام مهراب لباسش در اورد...
(چون زیاد منتظر موندید خماری نمیدم ببینیدچقدر مهربونم)
دیانا)
زیر بارون بودم از بارون متنفرم از این شهر متنفرم از همه ادماش متنفرم این خیلی عوضی بود کارش بام کرد و بعد بیرون زیر این بارون ولم کرد باید بگم به مهراب دوبرابر کنه قیمت گوشیم زنگ خورد مهراب بود ازش متنفرم جواب دادم
_دیانا کجایی
_خفه شو عوضی ازت متنفرم ازت بدم میاد
و قطع کردم وای من ک جایی نداشتم میرفتم خونه مهراب اه بدم میاد از همه رفتم خونه مهراب وارد اتاقم شدم لباسام عوض کردم دلم درد میکرد خدایا مهراب در اتاق وا کرد و اومد تو رفتم زیر پتو نشست کنارم دستش کشید رو سرم گفت
_عزیزم میخوای دوبرابر بگیرم و بگم دیگه این سمتا نیاد
گفتم: اون ازم عکس داره تو میفهمی
پوتورو زد کنار گفت
_شوخی نمیکنی
گفتم: نه راست میگم
_خب میتونی بری ب این ادرس ک بهت میگم
گفتم: ادرس چیه مهراب من الان حالم بد دلم درد میکن
_میخوای بقلت کنم
خواستم بگم ن ولی بقلش پر از ارامش بود برام مهراب لباسش در اورد...
(چون زیاد منتظر موندید خماری نمیدم ببینیدچقدر مهربونم)
۱۴.۶k
۰۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.