پارت اخر
پارت اخر
وقتی به اجبارازدواج کردید
درخواستی
جیمین:یکی کمک کنه حال همسرم خوب نیست(داد)
پرستار:اوه آقای پارک لطفا بزاریدشون روی این تخت
و جیمین داسام و گذاشت روی تخت و بردنش توی اتاق تا بهش رسیدگی کنن و جیمین نگران پشت در اتاق ایستاده بود خیلی میترسید اتفاقی برای داسام بیوفته و خودشو مقصر میدونست از ترسی که داشت به بقیه اعضا زنگ زد و با اونا هم درمیون گذاشت که اونا هم سریع اومدن تا پیش جیمین باشن تا بلکه بتونن آرومش کنن
جیهوپ:جیمین نگران نباش من مطمئنم حالش خوب میشه
جیمین:همش تقصیر منه
جونگکوک:نه تقصیر تو نیست
جین:ولی به هرحال باید بیشتر مراقبش باشی
نامجون:بچه ها دکتر اومد بیرون
تهیونگ:دکتر چیشد
جیمین:حالش خوب میشه
دکتر :اروم باشید نگران نباشید فقط یه سرماخوردگیه سادس که بزودی خوب میشه و ضعف کردن و از اونجایی که توی دوره قاعدگی هم بودن براشون سخت بوده فقط بیشتر نیاز به مراقبت داره
جیمین:اخیش..... حالا میتونم ببینمش
دکتر:البته
نامجون:ممنون
و دکتر باگفتن اینکه وظیفه بود اونجا رو ترک کرد و اول از همه جیمین وارد اتاق شد که دید داسام با گریه به پنجره خیره شده
جیمین:داسام
داسام:جی(سرفه)جیمین(صدای گرفته و گریه)
جیمین:منو ببخش که مراقبت نبودم و باهات سر برخورد میکردم چرا داری گریه میکنه
داسام:چون چون هيچ کس و ندارم که به فکرم باشه و واقعا منو دوسم داشته باشه واقعا من یه ادمه بدرد نخورم توهم نباید منو میاوردی بیمارستان باید میزاشتی بمیرم(گریه شدید)
جیمین رفت و بغلش کرد و گفت
جیمین:من هستم تو همیشه میتونی روی من حساب کنی شاید فکرکنی دوست ندارم درسته دوست ندارم من عاشقتم من شیفته توام حق نداری اینجوری حرف بزنی
داسام:واقعا
جیمین:معلومه
داسام:عاشقتم
جیمین:من بیشتر
همه:هوراااااااااا
جیمین داسام:*خنده*
پایان:))))
وقتی به اجبارازدواج کردید
درخواستی
جیمین:یکی کمک کنه حال همسرم خوب نیست(داد)
پرستار:اوه آقای پارک لطفا بزاریدشون روی این تخت
و جیمین داسام و گذاشت روی تخت و بردنش توی اتاق تا بهش رسیدگی کنن و جیمین نگران پشت در اتاق ایستاده بود خیلی میترسید اتفاقی برای داسام بیوفته و خودشو مقصر میدونست از ترسی که داشت به بقیه اعضا زنگ زد و با اونا هم درمیون گذاشت که اونا هم سریع اومدن تا پیش جیمین باشن تا بلکه بتونن آرومش کنن
جیهوپ:جیمین نگران نباش من مطمئنم حالش خوب میشه
جیمین:همش تقصیر منه
جونگکوک:نه تقصیر تو نیست
جین:ولی به هرحال باید بیشتر مراقبش باشی
نامجون:بچه ها دکتر اومد بیرون
تهیونگ:دکتر چیشد
جیمین:حالش خوب میشه
دکتر :اروم باشید نگران نباشید فقط یه سرماخوردگیه سادس که بزودی خوب میشه و ضعف کردن و از اونجایی که توی دوره قاعدگی هم بودن براشون سخت بوده فقط بیشتر نیاز به مراقبت داره
جیمین:اخیش..... حالا میتونم ببینمش
دکتر:البته
نامجون:ممنون
و دکتر باگفتن اینکه وظیفه بود اونجا رو ترک کرد و اول از همه جیمین وارد اتاق شد که دید داسام با گریه به پنجره خیره شده
جیمین:داسام
داسام:جی(سرفه)جیمین(صدای گرفته و گریه)
جیمین:منو ببخش که مراقبت نبودم و باهات سر برخورد میکردم چرا داری گریه میکنه
داسام:چون چون هيچ کس و ندارم که به فکرم باشه و واقعا منو دوسم داشته باشه واقعا من یه ادمه بدرد نخورم توهم نباید منو میاوردی بیمارستان باید میزاشتی بمیرم(گریه شدید)
جیمین رفت و بغلش کرد و گفت
جیمین:من هستم تو همیشه میتونی روی من حساب کنی شاید فکرکنی دوست ندارم درسته دوست ندارم من عاشقتم من شیفته توام حق نداری اینجوری حرف بزنی
داسام:واقعا
جیمین:معلومه
داسام:عاشقتم
جیمین:من بیشتر
همه:هوراااااااااا
جیمین داسام:*خنده*
پایان:))))
۳.۱k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.