وقتی تنها دختر گروهی)
وقتی تنها دختر گروهی)
پارت بیست و ششم.....
ویو ات.....
که رفتیم خونه و
ات:پسرا من خستمه میخوام برم بخوابم
نامی:ما هممون خستمه هستیم
جیمین:آره بریم بخوابیم
که رفتیم تو اتاقامون....
کوک:ات حالت بهتره
ات:نه خوب نیستم پاهام درد میکنه(با بغض)
کوک:چیزی نیست بیا بغلم
که رفتم و جونگ کوک رو بغل کردم
ات:کوک مرسی که هستی
کوک:چیزی نیست هر موقع کاری داشتی بهم بگو باش؟
ات:باشه(که محکم تر بغلش کردم)
کوک:خوابت نمیاد؟
ات:چرا
کوک:باشه بگیر بخواب(میخواست ازم جداشه)
ات:نه بزار تو بغلت بمونم
کوک:خب باشه(صورتش سرخ شده)
ات:چرا صورتت سرخ شده؟ (پوزخند)
کوک با دستاش صورتشو پوشوند
ات:هی خجالت میکشی؟ (پوزخند)
کوک:نخیر بگیر بخواب
ات:باشه بابا(خنده)
که بعد نیم ساعت خوابم برد
ویو کوک......
وقتی ات بغلم کرد یه حسی بهم دست داد احساس میکنم عاشقش شدم ولی نباید بشم
که.............
پارت بیست و ششم.....
ویو ات.....
که رفتیم خونه و
ات:پسرا من خستمه میخوام برم بخوابم
نامی:ما هممون خستمه هستیم
جیمین:آره بریم بخوابیم
که رفتیم تو اتاقامون....
کوک:ات حالت بهتره
ات:نه خوب نیستم پاهام درد میکنه(با بغض)
کوک:چیزی نیست بیا بغلم
که رفتم و جونگ کوک رو بغل کردم
ات:کوک مرسی که هستی
کوک:چیزی نیست هر موقع کاری داشتی بهم بگو باش؟
ات:باشه(که محکم تر بغلش کردم)
کوک:خوابت نمیاد؟
ات:چرا
کوک:باشه بگیر بخواب(میخواست ازم جداشه)
ات:نه بزار تو بغلت بمونم
کوک:خب باشه(صورتش سرخ شده)
ات:چرا صورتت سرخ شده؟ (پوزخند)
کوک با دستاش صورتشو پوشوند
ات:هی خجالت میکشی؟ (پوزخند)
کوک:نخیر بگیر بخواب
ات:باشه بابا(خنده)
که بعد نیم ساعت خوابم برد
ویو کوک......
وقتی ات بغلم کرد یه حسی بهم دست داد احساس میکنم عاشقش شدم ولی نباید بشم
که.............
۱۲.۶k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.