ای آتش سودای تو خون کرده جگرها بر باد شده در سر سودای ت

[ای آتش سودای تو خون کرده جگرها, بر باد شده در سر سودای تو سرها, در گلشن امید به شاخ شجر من, گلها نشکفند و برآمد نه ثمرها, ای در سر عشاق ز شور تو شغب‌ها, وی در دل زهاد ز سوز تو اثرها, آلوده به خونابه‌ی هجر تو روان‌ها, پالوده ز اندیشه‌ی وصل تو جگرها, وی مهره‌ی امید مرا زخم زمانه, در ششدر عشق تو فرو بسته گذرها, کردم خطر و بر سر کوی تو گذشتم, بسیار کند عاشق ازین گونه خطرها,
دیدگاه ها (۱)

ﺩﺭ ﺗﻨﻮﺭ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺳﺮﺩﯼ ﻣﻜﻦﺩﺭ ﻣﻘﺎﻡ ﻋﺸﻖ ، ﻧﺎﻣﺮﺩﯼ ﻣﻜﻦ! ...ﻻﻑ ﻣﺮﺩﯼ ﻣ...

سودای تو را دارم من از دلو از جانم ، گفتند که پیدا شو دیدند ...

چه کسی حرف مرا می فهمد؟ / چه کسی درد مرا می داند؟در پس پرده ...

سکوت نکن …زمزمه کن گاهی !قدم بزن در کوچه های زندگی …و گاهی آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط