تو را

تو را
به شعرِ آفتاب
صدا کردم
آمدی.
در حضورِ آفتاب
سوگند خوردیم که بمانیم
و
به شانه های بی دریغِ عشق
تکیه زدیم

یادت باشد
من یکی
دلِ رفتن ندارم
می مانم
می مانم.
دیدگاه ها (۱)

با یک خط دیگر یک تلگرام نصب کردم تا بتوانم عکس های پروفایلش ...

جر و بحث که میکنید،مواظب ولومِ صدایتان باشید،از یک حدی که بل...

کنارِ یادتبرایت شعر می نویسمو روحِ خسته ام راآزرده تر می کنم...

زندگی را طعم لب های تو گیرا می کندعطر یاد تو دلم را غرق رویا...

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

تقدیم بانثار عشق خدمتِ جانانم:❤🌹زندگی را طعم لب های تو گیرا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط