آن که سودا زده ی چشم تو بوده است منم

آن که سودا زده ی چشم تو بوده است منم
و آن که از هر مژه صد چشمه گشوده است منم
آن ز ره مانده ی سرگشته که ناسازی بخت
ره به سر منزل وصلش ننموده است منم
آن که پیش لب شیرین تو ای چشمه ی نوش
آفرین گفته و دشنام شنوده است منم
آن که خواب خوشم از دیده ربوده است تویی
و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است منم
ای که از چشم رهی پای کشیدی چون اشک
آن که چون آه به دنبال تو بوده است منم


#رهی_معیری
دیدگاه ها (۳)

رﻭﺯﻫﺎﯼ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ!ﺩﺭ ﺣﺠﻢِ ﺑﯽ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼِ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽﻫﺎﯾﻢﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﻫﻨﻮﺯ ﺗ...

هرگز تو هم مانند من آزار دیدی؟یار خودت را از خودت بیزار دیدی...

صبر پرید از دلم عقل گریخت از سرمتا به کجا کشد مرا مستی ِبی ا...

yek tarafe part : 11

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط