چندشاتی شوگا
چندشاتی شوگا
،part 2
شروع کردم به خوردن نودل..
خیلی گشنمه بود...
گشنگی و خستگی و درد باهم مخلوط شده بود...
احساس میکردم درد هام مثل یه دریای طوفانی، درحال جابه شدن داخل بدنمه..
بعد از خوردن نودل ..
با همه ی دردی که داشتم بلند شدم و به آشپز خونه رفتم..
ظرف کثیف رو داخل ماشین ظرف شویی گذاشتم و به اتاق برگشتم
شوگا ویو
اه.. فکر کنم خیلی زیاده روی کردم.. اون گفت پریوده ولی من خیلی بد انجام دادم...
باید از دلش در بیارم...
سریع لباسم رو پوشیدم و سوار موتورم شدم و به سمت مغازه طلا فروشی رفتم..
یه ست کامل طلا خریدم.. خیلی گرون و خوشگل بود..
بعد به سوپر مارکت رفتم و کلی خوراکی خریدم
در آخر هم به داروخونه رفتم و جندتا مسکنمختلف خریدم...
به خونه برگشتم...
وارد اتاق ات شدم..
نشسته بود و با گوشی ور میرفت
-عزیزم..
ات اهمیت نداد
-میشه نگام کنی.. برات سوپرایز دارم
ات با شنیدن ذکر اسم سوپرایز،سرشو بالا گرفت
از هیجان و خوشحالی چشمامش برق زد..
+س..سوپرایز؟
-بله... چشماتو ببند
ات دستاشو گذاشت روی چشماش
-تا وقتی گفتم چشماتو باز نکن
،part 2
شروع کردم به خوردن نودل..
خیلی گشنمه بود...
گشنگی و خستگی و درد باهم مخلوط شده بود...
احساس میکردم درد هام مثل یه دریای طوفانی، درحال جابه شدن داخل بدنمه..
بعد از خوردن نودل ..
با همه ی دردی که داشتم بلند شدم و به آشپز خونه رفتم..
ظرف کثیف رو داخل ماشین ظرف شویی گذاشتم و به اتاق برگشتم
شوگا ویو
اه.. فکر کنم خیلی زیاده روی کردم.. اون گفت پریوده ولی من خیلی بد انجام دادم...
باید از دلش در بیارم...
سریع لباسم رو پوشیدم و سوار موتورم شدم و به سمت مغازه طلا فروشی رفتم..
یه ست کامل طلا خریدم.. خیلی گرون و خوشگل بود..
بعد به سوپر مارکت رفتم و کلی خوراکی خریدم
در آخر هم به داروخونه رفتم و جندتا مسکنمختلف خریدم...
به خونه برگشتم...
وارد اتاق ات شدم..
نشسته بود و با گوشی ور میرفت
-عزیزم..
ات اهمیت نداد
-میشه نگام کنی.. برات سوپرایز دارم
ات با شنیدن ذکر اسم سوپرایز،سرشو بالا گرفت
از هیجان و خوشحالی چشمامش برق زد..
+س..سوپرایز؟
-بله... چشماتو ببند
ات دستاشو گذاشت روی چشماش
-تا وقتی گفتم چشماتو باز نکن
- ۱۶.۲k
- ۱۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط