قهر چشمانت دلم را تکّه تکّه می کند
قهر چشمانت دلم را تکّه تکّه می کند
گر نباشی در وجودم درد چکّه می کند
سر بچرخان با دلم حرفی بزن ای مونسم
چون بخندی خنده ات بازار سکّه می کند
دست خود را روی قلب من بزارو گوش کن
عشق من را با تمام جانِ خود، تو نوش کن
سرنوشتت را به نام ِ من بزن جشنی بگیر
این رقیبان را چُنان دیوانگان مدهوش کن
می بریز و چینِ دامن را برقصان نازنین
قِر بریز و دینُ مالم را بدزدِ ای بهترین
جان بگیر و جانِ من را پیشِ خود در بند کن
بهترینم.... نازنینم.... تا ابد ای.... آخرین
آشتی کن با دلِ من ای طبیبم ای دوا
حال من را خوب کن با یک نگاهت ای شفا
من خریدارم اگر نازی هنوزم مانده است
قهر چشمانت دلم را کُشت ای نازک ادا
گر نباشی در وجودم درد چکّه می کند
سر بچرخان با دلم حرفی بزن ای مونسم
چون بخندی خنده ات بازار سکّه می کند
دست خود را روی قلب من بزارو گوش کن
عشق من را با تمام جانِ خود، تو نوش کن
سرنوشتت را به نام ِ من بزن جشنی بگیر
این رقیبان را چُنان دیوانگان مدهوش کن
می بریز و چینِ دامن را برقصان نازنین
قِر بریز و دینُ مالم را بدزدِ ای بهترین
جان بگیر و جانِ من را پیشِ خود در بند کن
بهترینم.... نازنینم.... تا ابد ای.... آخرین
آشتی کن با دلِ من ای طبیبم ای دوا
حال من را خوب کن با یک نگاهت ای شفا
من خریدارم اگر نازی هنوزم مانده است
قهر چشمانت دلم را کُشت ای نازک ادا
۱.۰k
۲۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.