عضو هشتم

*درخواستی*
ویو ات
سلام من کیم ات هستم ۲۵ سالمه و مکنه گروه بی تی اس ، توی زندگیم خیلی سختی کشیدم و خیلی سردم ولی از درون ادم مهربونی هستم ، من حتی وقتایی ک کل اعضا هم شادن خیلی خنثی هستم انگار که تموم حس هام فقط درونه و ب بیرون راه پیدا نمیکنه ،بخاطر همین ارمی ها منو خیلی بی احساس صدا میزنن و گاهی وقتا ی حرفایی میزنن بهم ک قلبم درد میگیره ولی بازم توانایی نشون دادن ندارم .
امروز تمرین داشتیم با اعضا رفتیم داخل اتاق تمرین و شروع کردیم ب تمرین کردن ، وسط تمرین بودیم ک جیهوپ گف
هوبی: ات دارین اشتباه میکنی اینجا اینطوریه
و درست اشتباهم رقصید
منم قبول نکردم و سر این موضوع بحثمون شد و سر هوبی داد زدم و گفتم
+اصن من دیگه نمیخوام تمرین کنم نمیخوام ایدل باشم خستمه هیچ کس درکم نمیکنه الان چندین ساله نتونستم بخندم منم احساسات دارم ولی ب خاطر سختی هایی ک کشیدم توانایی نشون دادنشون رو ندارم منم ادمم خسته شدم دیگه (با گریه و داد)
از اونجا سریع اومدم بیرون هوا سرد و بارونی بود منم لباسام نازک بود آنقدر غرق فکر کردن بودم ک نفهمیدم کی ساعت ۲ شب شد ، نگاه کردم دیدم نزدیک ۱۰۰ تا کال از اعضا دارم آروم آروم رفتم خونه هنوزم داشت بارون میومد
رمز در رو زدم و وارد شدم تموم اعضا روی کاناپه نشسته بودند و جیهوپ داشت گریه میکرد و جیمین هم خودش بغض کرده بود ولی داشت هوبی رو آروم میکرد نامجون عصبی پاش رو تکون میداد و سرش بین دستاش بود جین داشت ب یکی زنگ میزد شوگا و تهیونگ هم ی گوشه بی صدا نشسته بودند و وقتی درو باز کردم همشون ب من نگاه کردن
ولی من اولین کاری ک کردم این بود ک رفتم بغل شوگا ولی چرا ؟ شاید چون ب اونم میگفتم ب احساس شاید چون شوگا منو بهتر درک میکرد
شوگا هم دستاش رو روی کمرم سفت کرد و ب خودش فشارم داد
شوگا: نگران نباش من درکت میکنم آروم باش میدونم توهم احساس داری نگران نباش دیگه نمیزارم ناراحت بشی
منم شروع کردم بلند بلند گریه کردن و شوگا هم منو نوازش میکرد
اعضا ک این حالم رو دیدن هیچی نگفتن و همشون اومدن بغلم کردم ی بغل گرم چند نفره چقد بهش نیاز داشتم
وقتی از بغلشون جدا شدم رفتم بغل هوبی
+اوپا ببخشید نمیخواستم ناراحتت کنم
و بعد ی بوسه روی گونش گزاشتم
هوبی: ناراحت نشدم فقط نگرانت بودم دیگه دیر نیا خونه و هرچی هم شد از ما مخفی نکن ب ما بگو مکنه کوچولو
بعد از اون شب دیگه همچی خوب شد و با خوبی باهم زندگی کردیم .
دیدگاه ها (۶)

قهرمان های من

قهرمان های من

قهرمان های من

قهرمان های من

پارت اخر رمان برادر های ناتنی من: نامجون اروم اروم به ات نزد...

+چرا دستم رو گرفتکوک : تا گم نشی چون خیلی کوچیکی +یااااا چرا...

نام فیک: عشق مخفیPart: 31ویو ات*ات. چیزی نیست*ارومجی. مطمئنی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط