ات:بلند شو
ات:بلند شو
رفتم طرفش خیلی بوی الکل میداد انگار دیشب تا خرخره خورده
تکونش دادم
ا.ت:بلند شو شوگا
شوگا:ا.ت من عاشقتم*خابالود
فقط یه جور میتونم از این حالت درش بیارم
یه پارچ اب ملایم روش خالی کردم
که چشاش باز شد
ات:بلند شو برو حموم مامان بابام اینجام*سرد
بلند شدو به سمت حموم رفت
«««««
از تو حموم در اومد
ا.ت:چرا پیراهتنو تنت نکردی؟
شوگا:نبردم
قطره های اب رو بدنش بودن
دیگه بهش نگاه نکردم لباسشو پوشید
داشت موهاشو با سشوار خشک
ا.ت:دیشب بعد رستوران کجا بودی؟
شوگا:برات مهمه؟
ا.ت:نه
شوگا:پس چرا میپرسی؟
ا.ت:به عنوان سرگروه
شوگا: اینکه من کجا میرم چه ربطی به سرگروهم داره؟
ات:خب نگو
شوگا:بار
ات:اهان خوب کاری کردی حالا بریم؟
شوگا:مشتاقانه میخوام مامان بابا رو ببینم
ات: پدر و مادره منو مامان بابا صدا نکن
شوگا:وقتی خودشون مشکلی ندارن تو اینجا چکاره ای؟
ات:پر رو
شوگا:خب کارم تموم شد بریم عزیزم؟
ات:منو عزیزم صدا نکن
شوگا:نمیتونم
راه افتادم به طرف کافه
دستمو گرفت
ات:ول کن
شوگا:مامان بابات چی فکر میکنن؟
اگه بخاطره مامانو بابام نبود عمرا تحمل میکردم
قشنگم باهام لج کرده
بلاخره رسیدیم
شوگا:مامان بابا
ا.ت:مرگ*زیر لب
ب ا.ت:به به داماد عزیزم
بابام از جاش بلند شد
بابامو بغل کرد
شوگا:چطوری مادر جان
م ا.ت:به خوبیه تو
ب ا.ت:ببایین بشینین
خواستم برم پیش سهون بشینم که دستمو کشیدم خوذش نشستم منم مجبور شدم کنارش بشینم( صندلیش مثل صندلیای نیمکته صافه اوکی؟)
ب ا.ت:هیچ کس به اندازه دامادم خوب نیست*خنده
دستشو گذاشت رپ شونم
شوگا:همش بخاطره یخ فرشتست که انقدر خوب شدم*لبخند
ب ا.ت:منظورش تو بودی ا.ت
ا.ت:هه بله میدونم منم عاشقشم
م ا.ت:ا.ت خوبی؟
شوگا:بخاطره تمرینا یه بیش از حدشه هر چقدر بهش میگم گوش نمیده نگاه کنینش پوست استخون شده دیشب براش غذا درست کردم بزور لقمه گذاشتم دهنش
م ا.ت:راست میگه ا.ت؟
ا.ت:بیخیال مامان
م ا.ت: یه نگاه به خودت بنداز مثله یه مرده متحرکی
سهون:دیشب با شوگا رفتین رسوران؟
شوگا:اوهوم جی هوپ صدات کردا وگرنه توهم با ما میومدی
سهون:نه بهتر که نیومدم من بین شامه دو عاشق چیکار کنم؟*خنده ریز
دستم به جی هوپ میرسید از صد جا تیکه تیکش میکردم
مرتیکه ی...
ا.ت:مامان مگه شما تازه از راه نرسیدین؟
م ا.ت:چرا
ا.ت:پس حتما خیلی خسته این ماهم باید واسه مسابقات فردا اماده بشیم
ب ا.ت:راست میگه من خیلی خوابم میاد
م ا.ت:خیله خب ما میریم تو اتاقمون مراقبه خودتون باشید
شوگا:حتما
بلندشدنو رفتن
دستشو از رو شونم انداختم
ا.ت:خب تموم شد
بلند شدم از جامو داشتم میرفتم
شوگا:کجا میری؟
ا.ت:به تو مربوطه
شوگا:اوهوم
ا.ت:میرم پیشه می یونگ
سهون:اون اینجا نیست
ات:پس کجاست؟
سهون:دیدم با مین وو باهم رفتن از هتل.....
رفتم طرفش خیلی بوی الکل میداد انگار دیشب تا خرخره خورده
تکونش دادم
ا.ت:بلند شو شوگا
شوگا:ا.ت من عاشقتم*خابالود
فقط یه جور میتونم از این حالت درش بیارم
یه پارچ اب ملایم روش خالی کردم
که چشاش باز شد
ات:بلند شو برو حموم مامان بابام اینجام*سرد
بلند شدو به سمت حموم رفت
«««««
از تو حموم در اومد
ا.ت:چرا پیراهتنو تنت نکردی؟
شوگا:نبردم
قطره های اب رو بدنش بودن
دیگه بهش نگاه نکردم لباسشو پوشید
داشت موهاشو با سشوار خشک
ا.ت:دیشب بعد رستوران کجا بودی؟
شوگا:برات مهمه؟
ا.ت:نه
شوگا:پس چرا میپرسی؟
ا.ت:به عنوان سرگروه
شوگا: اینکه من کجا میرم چه ربطی به سرگروهم داره؟
ات:خب نگو
شوگا:بار
ات:اهان خوب کاری کردی حالا بریم؟
شوگا:مشتاقانه میخوام مامان بابا رو ببینم
ات: پدر و مادره منو مامان بابا صدا نکن
شوگا:وقتی خودشون مشکلی ندارن تو اینجا چکاره ای؟
ات:پر رو
شوگا:خب کارم تموم شد بریم عزیزم؟
ات:منو عزیزم صدا نکن
شوگا:نمیتونم
راه افتادم به طرف کافه
دستمو گرفت
ات:ول کن
شوگا:مامان بابات چی فکر میکنن؟
اگه بخاطره مامانو بابام نبود عمرا تحمل میکردم
قشنگم باهام لج کرده
بلاخره رسیدیم
شوگا:مامان بابا
ا.ت:مرگ*زیر لب
ب ا.ت:به به داماد عزیزم
بابام از جاش بلند شد
بابامو بغل کرد
شوگا:چطوری مادر جان
م ا.ت:به خوبیه تو
ب ا.ت:ببایین بشینین
خواستم برم پیش سهون بشینم که دستمو کشیدم خوذش نشستم منم مجبور شدم کنارش بشینم( صندلیش مثل صندلیای نیمکته صافه اوکی؟)
ب ا.ت:هیچ کس به اندازه دامادم خوب نیست*خنده
دستشو گذاشت رپ شونم
شوگا:همش بخاطره یخ فرشتست که انقدر خوب شدم*لبخند
ب ا.ت:منظورش تو بودی ا.ت
ا.ت:هه بله میدونم منم عاشقشم
م ا.ت:ا.ت خوبی؟
شوگا:بخاطره تمرینا یه بیش از حدشه هر چقدر بهش میگم گوش نمیده نگاه کنینش پوست استخون شده دیشب براش غذا درست کردم بزور لقمه گذاشتم دهنش
م ا.ت:راست میگه ا.ت؟
ا.ت:بیخیال مامان
م ا.ت: یه نگاه به خودت بنداز مثله یه مرده متحرکی
سهون:دیشب با شوگا رفتین رسوران؟
شوگا:اوهوم جی هوپ صدات کردا وگرنه توهم با ما میومدی
سهون:نه بهتر که نیومدم من بین شامه دو عاشق چیکار کنم؟*خنده ریز
دستم به جی هوپ میرسید از صد جا تیکه تیکش میکردم
مرتیکه ی...
ا.ت:مامان مگه شما تازه از راه نرسیدین؟
م ا.ت:چرا
ا.ت:پس حتما خیلی خسته این ماهم باید واسه مسابقات فردا اماده بشیم
ب ا.ت:راست میگه من خیلی خوابم میاد
م ا.ت:خیله خب ما میریم تو اتاقمون مراقبه خودتون باشید
شوگا:حتما
بلندشدنو رفتن
دستشو از رو شونم انداختم
ا.ت:خب تموم شد
بلند شدم از جامو داشتم میرفتم
شوگا:کجا میری؟
ا.ت:به تو مربوطه
شوگا:اوهوم
ا.ت:میرم پیشه می یونگ
سهون:اون اینجا نیست
ات:پس کجاست؟
سهون:دیدم با مین وو باهم رفتن از هتل.....
۴.۹k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.