نخورد خسرو دل غم


نخورد خسرو دل غم ،
مگر الا غم شیرین

به چه دل غم خورم؛
آخر دل غمخوار ندارم

👤 مولانا
دیدگاه ها (۱)

ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جویمن نگویم چه کن ار اهل دلی ...

خرابتر ز دل من غم تو جای نیافتکه ساخت در دل تنگم قرارگاه نزو...

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی سر...

گر چه صبوری خوش است در همه کاری ولیکردن صبر از رخت کی شود ام...

یاد بگیر فقط تکیه گاهت خودت باشی....

بیا و بخند…بیا برویم هرجا شد!دلم این روزها ، شده سیاه چاله…ع...

به جای دنیا

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط