جادوگر سفید و سیاه پارت ۹
شرط نرسید ولی گذاشتم دیگه آخرش بود پارت بعدی تمومههه
__________
ویو ادمین
جین ا/ت را به اتاقی برد و به او گفت
جین:اگر چیزی نیاز داشتی به من بگو
ا/ت:ممنونم
جین داشت میرفت که ناگهان تعادلش را از دست و افتاد ا/ت سریع او را گرفت
ا/ت:جین جیننننننن
جین:م...من خوبم
بلند شد و خواست دوباره برود که این دفعه غش کرد ا/ت او را روی تخت گذاشت چشمان جین باز بود اما نمیتوانست حرفی بزند(فهمیدید چه اتفاقی افتاد)
ا/ت:جین جین حرف بزن
..... : پس تو همان دختری
ا/ت:چی
ا/ت برگشت که با تهیونگ مواجه شد
تهیونگ:همان دختری که در پیشگویی آماده است و انگار جین بدون تو نمیتواند ادامه دهد
ا/ت به جین نگاه کرد که تهیونگ دستش رو گرفت و میخواست او را با خودش ببرد که با حرف ا/ت وایساد
ا/ت:جین من دوست دارممم(خوب انتخاب ا/ت شد جیننن)
تهیونگ نمیدانست چه کار کند که جین کم کم از سرجایش بلند شد
و ا/ت دست خودش را از تهیونگ کشید بیرون و جین را بغل کرد و جین هم متقابل بغلش کرد و بعد چند دقیقه از ا/ت جدا شد
جین:برادر
__________
ویو ادمین
جین ا/ت را به اتاقی برد و به او گفت
جین:اگر چیزی نیاز داشتی به من بگو
ا/ت:ممنونم
جین داشت میرفت که ناگهان تعادلش را از دست و افتاد ا/ت سریع او را گرفت
ا/ت:جین جیننننننن
جین:م...من خوبم
بلند شد و خواست دوباره برود که این دفعه غش کرد ا/ت او را روی تخت گذاشت چشمان جین باز بود اما نمیتوانست حرفی بزند(فهمیدید چه اتفاقی افتاد)
ا/ت:جین جین حرف بزن
..... : پس تو همان دختری
ا/ت:چی
ا/ت برگشت که با تهیونگ مواجه شد
تهیونگ:همان دختری که در پیشگویی آماده است و انگار جین بدون تو نمیتواند ادامه دهد
ا/ت به جین نگاه کرد که تهیونگ دستش رو گرفت و میخواست او را با خودش ببرد که با حرف ا/ت وایساد
ا/ت:جین من دوست دارممم(خوب انتخاب ا/ت شد جیننن)
تهیونگ نمیدانست چه کار کند که جین کم کم از سرجایش بلند شد
و ا/ت دست خودش را از تهیونگ کشید بیرون و جین را بغل کرد و جین هم متقابل بغلش کرد و بعد چند دقیقه از ا/ت جدا شد
جین:برادر
۸.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.