میدونی راستشو بخوای میتونستم خیلی کارا بکنم اما نکردم هم

میدونی راستشو بخوای میتونستم خیلی کارا بکنم اما نکردم. هم راهش بود هم استعدادش. میتونستم اینجایی که الان هستم و توی این حال امروزم نباشم.
توانش رو داشتم به خیلی خواسته های دلم برسم.
کی اینجا هست که ادعا کنه توان رسیدن به خواسته هاشو نداشته؟!
اما حرف که فقط حرف خواستن و توانستن نیست.
من میتونستم هزارتا کار انجام بدم که نه خلاف شرع بود و نه خلاف منطق ولی خلاف دل و احساسم بود. خلاف باورهام بود.
به قول بریدا احساسات اسبهای سرکش هستند. اگه افسارشون رو رها کنی ممکنه یا به تو آسیب بزنند یا بقیه.
من افسار دلم رو محکم کشیدم. حتی یه جاهایی میدونم دلم زخمی شده...اونجاهایی که به من گفتند مغرور، بی احساس، سرد...
من افسار دلم رو کشیدم. ولی این روزهادیگه نمیتونم حریفش بشم.
یه آدم مگه چقدر میتونه با دلش بجنگه؟
پس بهتره تو یه شب تاریک، بی خداحافظی همه چیزو رها کنم و برم...
دیدگاه ها (۶)

.ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﺣﺎﻝ ﻭ ﺭﻭﺯﻡ ﺭﺍﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﻡ ﮐﺮﺩ ...

گه مایل دنیایم وگه طالب عقباانداخت خیالت زکجایم به کجاها #رو...

دلم برایتان تنگ شده آقا!مادربزرگ همیشه برایم از مهربانی پدرا...

نشسته بودیم توی یک اتاق تا برای ویدیو کنفرانس آماده شویم. سی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط