پارت

#پارت18
7برادر ناتنی

ومیگ میگ به سمت اتاق کوک رفت و بای لگد درو باز کرد و رفت تو که صدای ناله اومد و چراغ خام.ش و کوک گوشی به دست

ا.ت :لبخند خبیث
کوک :تورو جون جدت صدات در نیاد
ا.ت :5هزار وون میشه
کوک :یا جد سادات پیغمبر موسی بکشمت که دیت کمتر از این میشه

ا.ت :دیگه دیگه
کوک :کارتو دست ا.ت داد و ا.ت هم رفت پایین پیش مامانش
ا.ت :مامان خوشگل من بشه من قربوپش بشم منه فداش بش ....

مامان :ووی قربوت بشم چی میخای
ا.ت :میشه به یکی از بچه ها بگی باهام بیان بریم لوازم تحریر بگیریم پس فردا قراره برم مدرسه

مامان :بپوش با خودم بریم
که ا.ت ازشادی جیغی کشید و در کسری از ثانیه رفت بالا

ا.ت ویو
خوب اممم چی بپوشم یه مانتوی سیاه با شلوار و شال سیاه پوشیدم و رفتم پایین بعد چند دقیقه مامان اومد رفتیم سمت پارکینگی که تاحالا ندیده بودم

ریموت رو زد که هم زمان فک منم پایین افتادکلی ماشین رنگی رنگی با مدل های متفاوت، داشتم ماشین هارو میشمردم که با بوق ماشین به خودم اومدم سوار ماشین شدیم و راه افتادیم

توی راه داشتیم حرف میزدیم
ا.ت :مامان چند تا ماشین توی پارکینگ دارین؟
مامان :نمیدونم شاید بیشتر از30تا
(حرفش راسته اما یا یه دیگ نعنا داغ😂)
ا.ت :همشونم مال شما و باباست؟
مامان :نه مال بچه ها هم هس
ا.ت :مگه اونا شغل هم دارن؟
مامان :ببیت یه چیزی میگم بین خودم.ن بمونه لطفا به کسی نگو باشه؟
ا.ت :باش بگو

پایان پارت
🌈اد بورام🌈
دیدگاه ها (۶)

بخاطر+اعضاهم+که+شده+بخونید+و+پخش+کنید..‌آرمی+ها+دارن+از+تهیو...

#پارت197برادر ناتنیمامان : خودت شاید در جریان باشی که اونا ا...

#پارت177برادر ناتنی سمتشون که همشون هجوم فردن سمتشون اما همش...

#پارت167برادر ناتنیکه تهیونگ با داد گفت :مگه نمیدونستی من به...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط