پارت

#پارت19
7برادر ناتنی

مامان : خودت شاید در جریان باشی که اونا ایدلن خوب
ا.ت :خوب حتما اونم نیس ...

مامان ا.ت :ولش کن خونه حرف میزنیم حالا چرا پارچه گذاشتی سرت(خنده)

ا.ت :مادر عزیزم پارچه نیست شاله شال اینو 120وون خریدم(حقیقتا نمیدونم چند تومن میشه😂)


و رفتن پاساژ که ا.ت یدونه خوردن رو جا نذاشت و خریدو خورد و خوب واقعیت رو بخواین لوازم تحریر که نخرید برای استفاده اون جوری که خریده بود میتونست مغازه مفصل بزنه چون زنگ زده بودن 10تا بادیگارد اومده بود

و وسط ها پول ا.ت تموم شده بود و دست به شلوار بادیگاردا بود

ا.ت :جون تو جون من را نداره یا میدی یا میدی
بادیگارد :خانم کارتم همرام نیست
ا.ت :پول بدههههههههههه

بادیگارد :خانم به خدا قسم پول ندارم
ا.ت :خدا زلیلت بده هیچکس پول نداره؟

که دید همشون مثل بز دارن نگاش میکنن که سری برای تاسف تکون داد و ذفت سمت مامانش

ا.ت :مامان تو پول داری؟
مامان :اره عزیزم (با خنده)
ا.ت :تو داشتی و من داشتم منت کشی میکردم ماماننن
مامان:اره عزیزم (با خنده)


بعد چند ساعت که بادیگاردا دوبار رفتن سمت ماشین و وسایلا رو گذاشتن و داشتن میمردن

رفتن سمت ماشینا که دیدن ماشین جایی برای نشستن نداره زنگ زدن یه نیسان ابی اومد 😂
و رفتن سمت خونه

پایان پارت
🌈اد بورام🌈
دیدگاه ها (۱۹)

بچه ها یه سوال دوست دارین فیک با ازدواج کردن ا.ت با کدومشون ...

#پارت207برادر ناتنیو رفتن سمت خونه وقتی رسیدن ا.ت زنگو فشار ...

بخاطر+اعضاهم+که+شده+بخونید+و+پخش+کنید..‌آرمی+ها+دارن+از+تهیو...

#پارت187برادر ناتنیومیگ میگ به سمت اتاق کوک رفت و بای لگد در...

love Between the Tides²⁵چند دقیقه بعدم: چیکار میکنی؟ ا/ت: هی...

ویو ا/ت +میاااااااااا میا: چه مرگته اول صبحی +مدیر گفت امروز...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط