او به من می گوید ای آغوش گرم
او به من می گوید ای آغوش گرم
مست نازم ڪن، ڪه من دیوانه ام
من به او می گویم ای ناآشنا
بگذر از من، من تو را بیگانه ام
آه از این دل، آه از این جام امید
عاقبت بشڪست و ڪس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا، ڪس به آوازش نخواند
مست نازم ڪن، ڪه من دیوانه ام
من به او می گویم ای ناآشنا
بگذر از من، من تو را بیگانه ام
آه از این دل، آه از این جام امید
عاقبت بشڪست و ڪس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا، ڪس به آوازش نخواند
۵.۶k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲