خبرنگار روزنامه خراسان:
خبرنگار روزنامه خراسان:
در راهرو دادگاه زن جوانی کنار مادرش نشسته بود و با تلفن همراهش وَر میرفت.
خودم را معرفی کردم و پرسیدم:حتما اختلافی دارید؟
به آقایی که با لباس مرتب آنطرفتر نشسته بود نظری انداخت، گفت:کارمان از اختلاف گذشته، طلاق میخواهم!
سوال کردم :بچه هم داری؟
عکس روی تلفنش را نشانم داد.
دختر زیبایی بود .
پرسیدم:چند سالشه؟
گفت :میترا 4 ساله است.
گفتم:آیا به دخترت، پاره تنت،به جوانی خودت،به زندگیت فکر کردی؟
زود تصمیم نگیر ، از بزرگترهای فامیل برای رفع اختلاف کمک بگیر.
ناگهان شوهرش جلو آمد وبا عصبانیت به همسرش گفت:مطمئن باش به این راحتی طلاقت نمیدهم...
مادرش که ساکت وناراحت کناری نشسته بود رو به دختر کرد وگفت:مادرجان، اینقدر یک دنده نباش! دلتان به حال خودتان وآن بچه بی گناه معصوم بسوزد!
بالاخره از زن جوان سوال کردم:ممکن است بگویی چرا تقاضای طلاق داری؟!
گفت:... در شرکتی مشغول کار بودم. پس از اینکه فرزندمان به دنیا آمد شوهرم کم کم با ادامه کارم مخالفت کرد و بهانه گیری ها ادامه یافت تا این که کار به اینجا کشید....
شوهرش که کناری ایستاده بود و صحبتهای مارا گوش میکرد جلو آمد و گفت:.... حرفهای اورا باور نکنید.
او خانه داری، بچه داری و همه چیز را فدای کار و شرکتش کرده!
حاضر است من و دخترش لِه شویم تا خانم به کارِ شرکتش برسد و (به اصطلاح) ارزش و اعتبار پیدا کند!
زن جوان که صورتش برافروخته شده بود گفت:... من کاری میکنم دستم توی جیب خودم برود، منت کسی را نمی کشم!....
یا باید موافقت با کارِ من در شرکت داشته باشی و یا طلاقم بدهی!!....
کار و اشتغال یا طلاق! نظرتون چیه با کار کردن خانوما موافقین یا مخالف؟
در راهرو دادگاه زن جوانی کنار مادرش نشسته بود و با تلفن همراهش وَر میرفت.
خودم را معرفی کردم و پرسیدم:حتما اختلافی دارید؟
به آقایی که با لباس مرتب آنطرفتر نشسته بود نظری انداخت، گفت:کارمان از اختلاف گذشته، طلاق میخواهم!
سوال کردم :بچه هم داری؟
عکس روی تلفنش را نشانم داد.
دختر زیبایی بود .
پرسیدم:چند سالشه؟
گفت :میترا 4 ساله است.
گفتم:آیا به دخترت، پاره تنت،به جوانی خودت،به زندگیت فکر کردی؟
زود تصمیم نگیر ، از بزرگترهای فامیل برای رفع اختلاف کمک بگیر.
ناگهان شوهرش جلو آمد وبا عصبانیت به همسرش گفت:مطمئن باش به این راحتی طلاقت نمیدهم...
مادرش که ساکت وناراحت کناری نشسته بود رو به دختر کرد وگفت:مادرجان، اینقدر یک دنده نباش! دلتان به حال خودتان وآن بچه بی گناه معصوم بسوزد!
بالاخره از زن جوان سوال کردم:ممکن است بگویی چرا تقاضای طلاق داری؟!
گفت:... در شرکتی مشغول کار بودم. پس از اینکه فرزندمان به دنیا آمد شوهرم کم کم با ادامه کارم مخالفت کرد و بهانه گیری ها ادامه یافت تا این که کار به اینجا کشید....
شوهرش که کناری ایستاده بود و صحبتهای مارا گوش میکرد جلو آمد و گفت:.... حرفهای اورا باور نکنید.
او خانه داری، بچه داری و همه چیز را فدای کار و شرکتش کرده!
حاضر است من و دخترش لِه شویم تا خانم به کارِ شرکتش برسد و (به اصطلاح) ارزش و اعتبار پیدا کند!
زن جوان که صورتش برافروخته شده بود گفت:... من کاری میکنم دستم توی جیب خودم برود، منت کسی را نمی کشم!....
یا باید موافقت با کارِ من در شرکت داشته باشی و یا طلاقم بدهی!!....
کار و اشتغال یا طلاق! نظرتون چیه با کار کردن خانوما موافقین یا مخالف؟
۶۰۷
۰۴ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.