مافیای عاشق p6
ویو ا/ت :
دلم میخواست گریه کنم هر عروسی تو همچین روزی خوشحالم اما من باید رل عشقم رو تحمل کنم وقتی وارد مزون لباس عروس شدیم اون زنیکه هم که فک کنم اسمش جوآرا بود شروع به پرو لباس عروس کرد جیمین همش به اون نظر میداد انگار اون عروسی منم یه لباس رو انتخاب کردم اما تو اتاق پرو شروع به گریه کردن کردم بعد که از لباس عروس خوشم اومد اومدم بیرون حساب کردیم و لباس عروس رو با پیک فرستادن جلو دره خونم
×ددی این نمیخواد بره
_خب میتونی بری
+نیاز نبود تو بهم بگی
ویو ا/ت :
ازش جدا شدم و و رفتم خونه رفیقم یکم سوجو خوردیم بعد از خونش زدم بیرون رفتم خونه
پ.ت :امروز چطور بود
+محشررررر
م.ت :عالیه
+اوم
فردا شب........
امشب قراره جیمین و خانوادش بیان نمیدونم چیکار کنم یعنی میشه عاشقم شه آماده شدم و رفتم پایین دیدم اومدن
م.ج :سلام عروس خوشگلم
+سلام ،من یه حرفی دارم
پ.ج :جانم بگو
+من میخوام درسمم بخونم
پ.ج :باشه مشکلی نیست از فردا بادیگاردا میبرنت مدرسه
+باشه ممنون
ویو جیمین :
دلم خیلی براش میسوزه منم جاش بودم افسرده میشدم اما اون اومد تو زندگی من نه من
_ من میخوام برم بیرون
پ.ج :ا/ت هم ببر
_براچی
پ.ج :چون زنته
_ باشه ا/ت بیا
+باشه
_میخوام برم بار میای
+با اون دختره
_اره که چی
+منو اول برسون بار بعدا برو دنبال اون دختره
_باشه
ویو ا/ت :
اعصابم خیلی خورده دلم میخواد بزنم جوآرا رو بکشم زنیکه جنده وقتی رسیدم بار بلافاصله شروع به خوردن سوجو کردم خیلی خوردم کاملا مست بودم مخصوصا وقتی دیدم که اون زنیکه داره جیمین رو میبوسه و خودش رو بهش میمالونه منم یه پیک دیگه زدم و خودم رو به یکی از پسرای جذاب بار چسبوندم و بوسیدمش نگاه های جیمین رو روی خودم حس میکردم اما به چپم میگرفتم آنقدر مست بودم که هیچی نفهمیدم پسره دستم رو کشید داشت منو با خودش میبرد بیرون
______________________
شرایط :
لایک :۴۰تا
کامنت :۳۰تا
این دفعه شرایط رو کم گذاشتم بگین خداروشکر😌😅🤲🏻
دلم میخواست گریه کنم هر عروسی تو همچین روزی خوشحالم اما من باید رل عشقم رو تحمل کنم وقتی وارد مزون لباس عروس شدیم اون زنیکه هم که فک کنم اسمش جوآرا بود شروع به پرو لباس عروس کرد جیمین همش به اون نظر میداد انگار اون عروسی منم یه لباس رو انتخاب کردم اما تو اتاق پرو شروع به گریه کردن کردم بعد که از لباس عروس خوشم اومد اومدم بیرون حساب کردیم و لباس عروس رو با پیک فرستادن جلو دره خونم
×ددی این نمیخواد بره
_خب میتونی بری
+نیاز نبود تو بهم بگی
ویو ا/ت :
ازش جدا شدم و و رفتم خونه رفیقم یکم سوجو خوردیم بعد از خونش زدم بیرون رفتم خونه
پ.ت :امروز چطور بود
+محشررررر
م.ت :عالیه
+اوم
فردا شب........
امشب قراره جیمین و خانوادش بیان نمیدونم چیکار کنم یعنی میشه عاشقم شه آماده شدم و رفتم پایین دیدم اومدن
م.ج :سلام عروس خوشگلم
+سلام ،من یه حرفی دارم
پ.ج :جانم بگو
+من میخوام درسمم بخونم
پ.ج :باشه مشکلی نیست از فردا بادیگاردا میبرنت مدرسه
+باشه ممنون
ویو جیمین :
دلم خیلی براش میسوزه منم جاش بودم افسرده میشدم اما اون اومد تو زندگی من نه من
_ من میخوام برم بیرون
پ.ج :ا/ت هم ببر
_براچی
پ.ج :چون زنته
_ باشه ا/ت بیا
+باشه
_میخوام برم بار میای
+با اون دختره
_اره که چی
+منو اول برسون بار بعدا برو دنبال اون دختره
_باشه
ویو ا/ت :
اعصابم خیلی خورده دلم میخواد بزنم جوآرا رو بکشم زنیکه جنده وقتی رسیدم بار بلافاصله شروع به خوردن سوجو کردم خیلی خوردم کاملا مست بودم مخصوصا وقتی دیدم که اون زنیکه داره جیمین رو میبوسه و خودش رو بهش میمالونه منم یه پیک دیگه زدم و خودم رو به یکی از پسرای جذاب بار چسبوندم و بوسیدمش نگاه های جیمین رو روی خودم حس میکردم اما به چپم میگرفتم آنقدر مست بودم که هیچی نفهمیدم پسره دستم رو کشید داشت منو با خودش میبرد بیرون
______________________
شرایط :
لایک :۴۰تا
کامنت :۳۰تا
این دفعه شرایط رو کم گذاشتم بگین خداروشکر😌😅🤲🏻
۱۸.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.