از چشمهایم افتاده بودی
از چشمهایم افتاده بودی
درست روی لب هایم
تا لب باز کردم مثل مروارید قِل خوردی روی سینه ام و به چشم دیدم که با ضربان قلبم بالا و پایین می شدی دست بردم تا تو را جمع کنم اما دلم نیامد نگاهت نکنم تو می درخشیدی من لذت می بردم مثل شبنم اول صبح روی گلبرگها بودی از چشمم افتاده بودی تو را بوسیدم تو را بوییدم مثل نسیمِ آخر شبهای پاییز و زیر لب گفتم لعنتی جان تو درست وسط سینه ام جا داری میان ِ رگ و خونم تو خود تپیدنِ جانی لعنتی جانم
#پریناز_ارشد
درست روی لب هایم
تا لب باز کردم مثل مروارید قِل خوردی روی سینه ام و به چشم دیدم که با ضربان قلبم بالا و پایین می شدی دست بردم تا تو را جمع کنم اما دلم نیامد نگاهت نکنم تو می درخشیدی من لذت می بردم مثل شبنم اول صبح روی گلبرگها بودی از چشمم افتاده بودی تو را بوسیدم تو را بوییدم مثل نسیمِ آخر شبهای پاییز و زیر لب گفتم لعنتی جان تو درست وسط سینه ام جا داری میان ِ رگ و خونم تو خود تپیدنِ جانی لعنتی جانم
#پریناز_ارشد
۱.۷k
۲۷ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.