گربهقرمز

#گربه_قرمز🐈📕
#روز_هفتم :خبر.... ۱۴۰۳/۷/۲۱
بیدار شدم و اماده رفتن به آکادمی شدم.
توی راه همه یه جوری بهم نگاه میکردن، گیج شدم آخه چیشده اینجوری نگاه میکنن؟!
رفتم دیدم آیویایه روزنامه ی یه همچین چیزی دستش بود. بهش گفتم چی شده؟!
برگه رو دادا به من و یهو برق منو گرفت

______________________________________________________________________

سوکوکو✦ساجی در ۱۱ اکتبر حدودا ساعت ۱۰ شب
به قت*ل رسید توسط مردی مو بنفش با لباس مشکی مرد.
در آن زمان شینو سوارو حضور داشت و شاهد آن حادثه بود؛
آقای سوارو میگفتن که آن فرد شبیه کسی بود که قبلا دیدتش،
آن فرد ریس گروه ی که سوکو ساجی عضو آن بود و چون ساجی قسط
برگشت به دهکده و بخشیدن خواهرش داشت.
چیز های بود که از آقای شینو سوارو از زبون ساجی و ریس شنیده بود
و آقای شینو، به صورت مخفیانه از آن محل دور د و به شهر آمد.

______________________________________________________________________

نمیتونستم باور کنم قرار بود من انتقام بقیه رو بگیرم و یهو اون لحظه ای ۱۰ سال پیش اومد تو ذهنم و بیهوش شدم.

سوجییی سوجییی بیدار شووووو

ادامه دارد... ½
دیدگاه ها (۰)

#گربه_قرمز🐈📕ادامه روز هفتم( خبر... )صدای ناله ی آیویی و میا ...

#گربه_قرمز🐈📕#روز_هشتم ( پیام)صبح از خواب بیدار شدم و آماده ش...

#گربه_قرمز🐈📕 #روز_شیشم :هم اتاقی جدید!! ۱۴۰۳/۷/۱۷یه یکشنبه ع...

#گربه_قرمز🐈📕 #روز_پنجم :بیخوابی ۱۴۰۳/۷/۱۳شاید باورتون نشه و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط