گربهقرمز
#گربه_قرمز🐈📕
ادامه روز هفتم( خبر... )
صدای ناله ی آیویی و میا میومد
یهو بیدار شدن، اشک تو چشمای آیویی و میا بود( بیشتر آیویی)
یهو آیویی اومد تو بقلم؛ و بعدش دوزاریم افتاد یادم اومد بیهوش شدم وقتی اون روزنامه رو خوندم. انگار آیویاذمنو برد بیمارستان اکادمی و بعدش آیویی و میا اومدن.
وقتی حالم بهتر شد، رفتیم خوابگاه و آیویی سری یه نودل آماده کرد و خوردیم و رفتیم خوابیدیم.
توی خواب بودم و یهو صدای ساجی شنیدم( پ. ن:داره خواب میبینه)
میگفت:هی سوجی پس توهم خبر شنیدی نه؟ من مردم آره، فکر کنم میخواستی انتقام مادر پدر و بگیری ولی الان من مردم الان هم میخوای انتقام منو بگیری نه؟! ( حتما شما هم مغزتون گره خورد)
ولی من اجازه اینکارو نمیدم چون کسی که منو کشت آدم خطرناکی....
یهو از خواب بیدار شدم، نگاهی به ساعت کردم ساعت ۳:۰۰ شب بود آیویی و میا خواب بودن و یه صدای عجیب می اومد دقیقا نمیدونم چی ولی از تختم اومدم بیرون که آب بخورم و بعدش رفتم تو تختم و..
(بقیش روز بعد میخونید)
ادامه روز هفتم( خبر... )
صدای ناله ی آیویی و میا میومد
یهو بیدار شدن، اشک تو چشمای آیویی و میا بود( بیشتر آیویی)
یهو آیویی اومد تو بقلم؛ و بعدش دوزاریم افتاد یادم اومد بیهوش شدم وقتی اون روزنامه رو خوندم. انگار آیویاذمنو برد بیمارستان اکادمی و بعدش آیویی و میا اومدن.
وقتی حالم بهتر شد، رفتیم خوابگاه و آیویی سری یه نودل آماده کرد و خوردیم و رفتیم خوابیدیم.
توی خواب بودم و یهو صدای ساجی شنیدم( پ. ن:داره خواب میبینه)
میگفت:هی سوجی پس توهم خبر شنیدی نه؟ من مردم آره، فکر کنم میخواستی انتقام مادر پدر و بگیری ولی الان من مردم الان هم میخوای انتقام منو بگیری نه؟! ( حتما شما هم مغزتون گره خورد)
ولی من اجازه اینکارو نمیدم چون کسی که منو کشت آدم خطرناکی....
یهو از خواب بیدار شدم، نگاهی به ساعت کردم ساعت ۳:۰۰ شب بود آیویی و میا خواب بودن و یه صدای عجیب می اومد دقیقا نمیدونم چی ولی از تختم اومدم بیرون که آب بخورم و بعدش رفتم تو تختم و..
(بقیش روز بعد میخونید)
- ۱.۶k
- ۰۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط