p

p8
جی دوباره سعی کرد که از بغل تهیونگ پایین بیاید اما به ان اندازه قویی نبود،تهیونگ اه میکشه و جی رو روی زمین میگذارد تهیونگ:عزیزم اینطور نباش اون الان مادر جدیدته جی خر خر کوچکی میکند مثل یک ببر کوچک،او خیلی شبیه تهیونگ بود،جی دست هاش رو روی سینه اش میزارد و با اخم به ات نگاه میکنه...جی: نه اون مامان من نیست اون ات هس نه مامان منننن با لحن تند گفت معلوم بود از ات هیچ چند خوشش نمیویمد،ات اه ارومی میکشه و تا قد جی خم میشه تا روبه روی صورت او باشد. ات: اوه چرا از من بدت میاد! نگران نباش بد نمیگذره ات به ارومی لبخند میزند،اما جی با اخم عمیق تر به او نگاه میکند و چند قدم ازش دور میشهجی: گفتم نه، نه نهههه. تهیونگ هم تا قد جی خم میشه و با صدای ارومی بهش میگه تهیونگ: ببین جی تو داری مثل یک بچه لوس رفتار میکنی، تو بزرگ شدی الان 5 سالته. جی اعصبانی میشع و خر خر ارومی میکنه
جی: من لوس نیستم، فقط از ات خوشم نمیاد اون رو ازم دور کنات اه میکشه و و ایستد
ات: تهیونگ فکر کنم اون هنوز به شخص دیگه ای عادت نداره باید بهش کمی فرصت برای پردازش این موضع بدیم.
تهیونگ سرش را به نشانه درک و تایید تکان میده. تهیونگ: اره، تو درست میگی باید کمی فرصت بهش بدیم
ات هم سرش رو تکان میدهات: هوم.....
دیدگاه ها (۰)

p9(گذر زمان)الان جی 18 سالشه ات و تهیونگ مثل زن و شوهر هایی ...

p10جی از خانه بیرون میرود،برایش مهم نبود کجا بره فقط در کوچه...

p7ات و تهیونگ به به خانه میرسند، جی(بچه تهیونگ)،در خانه با ی...

((کپی راضی نیستم))

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط