احساسات آبی
احساسات آبی
season:²
part:⁴⁶
تهیونگ:خانم میشه لطفا از پسر من یکم مواظبت کنین؟
باهینی:چشم
تهیونگ:ممنون
یکم ازشون دورتر شدیم
یونا:خب..حرفت چیه؟
بدون گفتن حرفی بغلم کرد ولی پسش زدم سرش به پایین بود و چند ثانیه بعد شروع به حرف زدن کرد
تهیونگ:تو این ۴ سال کجا بودی
یونا:فکر نکنم مهم باشه..
تهیونگ:بگو
یونا:مبارکه ازدواج کردی
تهیونگ:گفتم بگو
یونا:فکر نمیکردم دنبال بهونه باشی که برم
تهیونگ:ببین بعد از اینکه کارآموز شدی من هم تست دادم و قبول شدم ولی موقع تمرین گوشیم کلا ناپدید شد و هر چقدر میومدم سمت کمپانیت نمیذاشتن بیام ببینمت تا اینکه خبر رسید اخراج شدی و وقتی اومدم خونتون مامانت گفت کره نیستی
یونا:داستان جالبی بود
تهیونگ:باور کن راست میگم
یونا:خب پس الان چیکاره ای
تهیونگ:پلیس..تو تموم این مدت کجا بودی
یونا:کانادا
تهیونگ:پشیمون شدی برگشتی؟
یونا:نه...بخاطر یه چیز دیگه
تهیونگ:چی
یونا:میخوام ببینم چه کسی باعث اخراج شدنم شد
تهیونگ:۴ سال پیگیر نبودی الان هستی؟
یونا:داستان طولانی داره
تهیونگ:منم کمکت میکنم
یونا: راهی که من میخوام ازش استفاده کنم مخالف شغل توعه
تهیونگ:یعنی چی
لیام:داشتم دنبالت میگشتم کجا بودی
تهیونگ:ایشون کین
یونا:دوستم
تهیونگ:دوستت؟
یونا:آره
لیام:شما...برادر یونا اید؟
تهیونگ: یونا تک فرزنده
لیام:اوه پس...
یونا:کافیه بریم
تهیونگ:منم باهاتون میام
یونا:بهتره به پدر بودنت برسی
تهیونگ:اونم میارم
چشم غره رفتم
یونا:نیازی بهت نیست
تهیونگ:شایدم هست
ادامه دارد...
season:²
part:⁴⁶
تهیونگ:خانم میشه لطفا از پسر من یکم مواظبت کنین؟
باهینی:چشم
تهیونگ:ممنون
یکم ازشون دورتر شدیم
یونا:خب..حرفت چیه؟
بدون گفتن حرفی بغلم کرد ولی پسش زدم سرش به پایین بود و چند ثانیه بعد شروع به حرف زدن کرد
تهیونگ:تو این ۴ سال کجا بودی
یونا:فکر نکنم مهم باشه..
تهیونگ:بگو
یونا:مبارکه ازدواج کردی
تهیونگ:گفتم بگو
یونا:فکر نمیکردم دنبال بهونه باشی که برم
تهیونگ:ببین بعد از اینکه کارآموز شدی من هم تست دادم و قبول شدم ولی موقع تمرین گوشیم کلا ناپدید شد و هر چقدر میومدم سمت کمپانیت نمیذاشتن بیام ببینمت تا اینکه خبر رسید اخراج شدی و وقتی اومدم خونتون مامانت گفت کره نیستی
یونا:داستان جالبی بود
تهیونگ:باور کن راست میگم
یونا:خب پس الان چیکاره ای
تهیونگ:پلیس..تو تموم این مدت کجا بودی
یونا:کانادا
تهیونگ:پشیمون شدی برگشتی؟
یونا:نه...بخاطر یه چیز دیگه
تهیونگ:چی
یونا:میخوام ببینم چه کسی باعث اخراج شدنم شد
تهیونگ:۴ سال پیگیر نبودی الان هستی؟
یونا:داستان طولانی داره
تهیونگ:منم کمکت میکنم
یونا: راهی که من میخوام ازش استفاده کنم مخالف شغل توعه
تهیونگ:یعنی چی
لیام:داشتم دنبالت میگشتم کجا بودی
تهیونگ:ایشون کین
یونا:دوستم
تهیونگ:دوستت؟
یونا:آره
لیام:شما...برادر یونا اید؟
تهیونگ: یونا تک فرزنده
لیام:اوه پس...
یونا:کافیه بریم
تهیونگ:منم باهاتون میام
یونا:بهتره به پدر بودنت برسی
تهیونگ:اونم میارم
چشم غره رفتم
یونا:نیازی بهت نیست
تهیونگ:شایدم هست
ادامه دارد...
۱.۷k
۱۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.