پارت 3 Im my child babysitter

یونگی ویو
رفتیم بستنی فروشی بستنی خوردیم بعد رفتیم خونه هوسوک
(علامت هوسوک &)
دینگ دینگ (صدای زنگ)
&کیه .....او سلام چطوری سلام خوشگل خانم
-سلام داداش
*سلام عمو
هوسوک زانو زد سوجین رو بغل کرد
&میدونی دلم برات تنگ شده بود ها؟
هوسوک کلی سوجین رو بوس کرد
&چطور اومدی اینجا
-ا/ت رفت سوجین گفت بیایم اینجا
هوسوک سوجین رو گذاشت پایین
&برو اونجا بازی کن کلی اسباب بازی برات خریدم
*باشه عمو
سوجین رفت
&دعواتون شد؟
-نبابا برای کارش رفت
&چه مدت
-هوفففف....یه ماه
&وایی ولی بدون تا هروقت خواستی میتونی اینجا بمونی
-ممنون
(یه ساعت بعد)
-ما دیگه بریم
&کجا
-خونمون دیگه
&باش خدافظ
*خدافظ عمو
-خدافظ





شرط
2لایک
1کامنت
بای👋👋
دیدگاه ها (۱۰)

ایده برای تک پارتی بگین تو کامنت یا پی

گایز این لینکی که گذاشتم بهتون میگه که توسط کدوم اعضا نوشته ...

سناریو

پارت 2 Im my child babysitter

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁶ بغلش کردم و بعد گفتم : خب دیگه ، ا...

پارت ۴۵ (آخر) فیک دور اما آشنا

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭³ دسستم رو گذاشتم روی دستش که مث چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط