ایمجین از Jungkook
هردوتون روی کاناپه نشسته بودید و جونگ کوک داشت باگوشیش ور میرفت و تو در حال تی وی دیدن بودی
حوصلت خیلی سررفته بود و چون جونگ کوک از دستت عصبانی بود و باهات حرفی نمیزد همه چیز رو سخت تر میکرد.
نگاه کوچکی بهش انداختی ودوباره مشغول تی وی دیدن شدی.
همینطور که یه دستش گوشی بود
با اون یکی دستش بی اهمیت دستت روگرفت
خندهی ریزی کردی محکم دستش رو گرفتی
چندمین بعد با صدای نوتیص پیام گوشیت توجه هردوتون بهش جلب شد
اسم شخص روی صفحه نمایان شد و جونگ کوک با دیدنش اخم کوچیکی کرد
+عه لوکاسه
پاشدی تابری و گوشیت رو برداری که جونگ کوک محکم تر از قبل دستت رو گرفت و فشار داد
+عای
نگاهی بهش کردی که خیلی جدی به صفحه گوشی خیره شده بود
متوجه منظورش شدی و اروم سرتو پایین انداختی و زمزمه کردی
+خعب باشه ..نمیرم
به سمتت برگشت و نگات کرد و گفت
-اصلا ازش خوشم نمیاد و دوست ندارم با دوست دخترم ارتباطی داشتع باشه.
+ولی اون دوستمه
گوشیش رو گذاشت کنارو گفت
-و همینطور اکست
اروم چشماش خیره شدی و گفتی
+به من اعتماد نداری؟
حالت نگرانیای چهرش گرفت و گفت
-به تو اره..ولی به اون نه
+اگه به من اعتماد داری پس نگران چی هستی
سرشو پایین انداخت و اهی کشید
بهش نزدیک شدی و بغلش کردی که گفت
-ازم ناراحت نشو...اگه ازت عصبانیم چون نگرانتم واین بخاطر خودته
+میدونم و ازت ناراحت نمیشم
ممنون که به فکرمی...
و با یه بوسه روی لباش بحثو خاتمه دادی
✓ #madii~ #jungkook~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
حوصلت خیلی سررفته بود و چون جونگ کوک از دستت عصبانی بود و باهات حرفی نمیزد همه چیز رو سخت تر میکرد.
نگاه کوچکی بهش انداختی ودوباره مشغول تی وی دیدن شدی.
همینطور که یه دستش گوشی بود
با اون یکی دستش بی اهمیت دستت روگرفت
خندهی ریزی کردی محکم دستش رو گرفتی
چندمین بعد با صدای نوتیص پیام گوشیت توجه هردوتون بهش جلب شد
اسم شخص روی صفحه نمایان شد و جونگ کوک با دیدنش اخم کوچیکی کرد
+عه لوکاسه
پاشدی تابری و گوشیت رو برداری که جونگ کوک محکم تر از قبل دستت رو گرفت و فشار داد
+عای
نگاهی بهش کردی که خیلی جدی به صفحه گوشی خیره شده بود
متوجه منظورش شدی و اروم سرتو پایین انداختی و زمزمه کردی
+خعب باشه ..نمیرم
به سمتت برگشت و نگات کرد و گفت
-اصلا ازش خوشم نمیاد و دوست ندارم با دوست دخترم ارتباطی داشتع باشه.
+ولی اون دوستمه
گوشیش رو گذاشت کنارو گفت
-و همینطور اکست
اروم چشماش خیره شدی و گفتی
+به من اعتماد نداری؟
حالت نگرانیای چهرش گرفت و گفت
-به تو اره..ولی به اون نه
+اگه به من اعتماد داری پس نگران چی هستی
سرشو پایین انداخت و اهی کشید
بهش نزدیک شدی و بغلش کردی که گفت
-ازم ناراحت نشو...اگه ازت عصبانیم چون نگرانتم واین بخاطر خودته
+میدونم و ازت ناراحت نمیشم
ممنون که به فکرمی...
و با یه بوسه روی لباش بحثو خاتمه دادی
✓ #madii~ #jungkook~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
۳۸.۱k
۱۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.