وانشات از Jimin
-جیمینی میشه اینجا منتظرم وایسی؟
نگاه مشکوکی بهم انداخت
+چرا اینجا وایسم؟باهات میام__
انگشت اشاره م رو روی دهنش گذاشتم و نوچی گفتم
-این چیزا به مردا مربوط نمیشه حالا لطفا همینجا وایسا
بدون منتظر موندن واسه جوابی از طرفش سمت مغازه ی لباس زیر فروشی رفتم؛داشتم مدل هارو نگاه میکردم که با حرف فروشنده اخمی کردم
_ببخشید خانم اون آقا با شما کار داره انگاری
سمت جایی ک فروشنده اشاره کرد برگشتم و خواستم سر جیمین داد بزنم ک از رفتاری که داشت میذاشت حرف تو دهنم ماسید
+ا/ت عزیزمم میای اینجا ی لحظه؟
از خجالت گونه هام قرمز شد و سمتش قدم برداشتم
-داری چه غلطی میکنی بی مغز؟ مگه نگفتم بیرون وایسا؟
لباس زیر مردونه ی فانتزی ک برداشته بود رو سریع گذاشتم سر جاش و از مغازه کشیدمش بیرون
+چرا اومدیم بیرون پس؟ تازه داشتم___
داد بلندی سرش کشیدم
-گمشو تا اطلاع ثانوی نمیخوام دور و برم ببینمت پسره ی مغز فندقی احمققق
خواستم وسط پاساژ ولش کنم و برم که دستمو کشید
+بیب معذرت میخوام،من فقط…..اصلا یه لحظه احمق شدم و مغزم کار نکرد لطفا قهر نکنن
هوفی کشیدم و سمتش برگشتم
-قول میدی دیگه ابروی منو نبری و اگه کاری خواستی انجام میدی باهام درمیون بزاری؟
سرشو به معنای اره تند تند تکون داد که آهی کشیدم
-خب حالا ایندفعه میبخشمت اونم به ی شرط،اونم اینکه امشب مرخصی بگیری و بریم رستوران خب؟
لبخندی به لبش نشست و گونه م رو نوازش کرد
+عزیزمم دلت پیتزا میخواد نه؟
اوهومی گفتم و لبخند بزرگی زدم
+خیلی دوست دارما
کیوت خندیدم و بوسه ای رو گونه ش گذاشتم
-منم همینطور بی مغز من..
✓ #madi ~ #jimin ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
نگاه مشکوکی بهم انداخت
+چرا اینجا وایسم؟باهات میام__
انگشت اشاره م رو روی دهنش گذاشتم و نوچی گفتم
-این چیزا به مردا مربوط نمیشه حالا لطفا همینجا وایسا
بدون منتظر موندن واسه جوابی از طرفش سمت مغازه ی لباس زیر فروشی رفتم؛داشتم مدل هارو نگاه میکردم که با حرف فروشنده اخمی کردم
_ببخشید خانم اون آقا با شما کار داره انگاری
سمت جایی ک فروشنده اشاره کرد برگشتم و خواستم سر جیمین داد بزنم ک از رفتاری که داشت میذاشت حرف تو دهنم ماسید
+ا/ت عزیزمم میای اینجا ی لحظه؟
از خجالت گونه هام قرمز شد و سمتش قدم برداشتم
-داری چه غلطی میکنی بی مغز؟ مگه نگفتم بیرون وایسا؟
لباس زیر مردونه ی فانتزی ک برداشته بود رو سریع گذاشتم سر جاش و از مغازه کشیدمش بیرون
+چرا اومدیم بیرون پس؟ تازه داشتم___
داد بلندی سرش کشیدم
-گمشو تا اطلاع ثانوی نمیخوام دور و برم ببینمت پسره ی مغز فندقی احمققق
خواستم وسط پاساژ ولش کنم و برم که دستمو کشید
+بیب معذرت میخوام،من فقط…..اصلا یه لحظه احمق شدم و مغزم کار نکرد لطفا قهر نکنن
هوفی کشیدم و سمتش برگشتم
-قول میدی دیگه ابروی منو نبری و اگه کاری خواستی انجام میدی باهام درمیون بزاری؟
سرشو به معنای اره تند تند تکون داد که آهی کشیدم
-خب حالا ایندفعه میبخشمت اونم به ی شرط،اونم اینکه امشب مرخصی بگیری و بریم رستوران خب؟
لبخندی به لبش نشست و گونه م رو نوازش کرد
+عزیزمم دلت پیتزا میخواد نه؟
اوهومی گفتم و لبخند بزرگی زدم
+خیلی دوست دارما
کیوت خندیدم و بوسه ای رو گونه ش گذاشتم
-منم همینطور بی مغز من..
✓ #madi ~ #jimin ~ #Oneshot ~ #BTS ❜
⊸ @army_bts_ot7
۸۴.۶k
۱۴ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.