p

p⁸

وانیلا:

دو- سه هفته گذشته بود و جیمین همه کار میکرد تا ات ازش نترسه

دیگه هیچ ترسی از جیمین نداشت

و جیمین اینو نمیدونست

امشب حالش خوب نبود..

و فقط یه روتین پوستی با وسایلای چُصی حالشو خوب میکرد..

پشت میزش نشست که جیمین از پشت بغلش کرد

و سرشو گذاشت رو شونش

_ جوجه رنگیِ من

+ هوم

_ چرا نمیای شام بخوری؟

+ گشنم نیست

_ بیا دیگههه

+ ولم کن.. نمیخوام دیگه

_ جوجه... بیاااا

+ به من نگو جوجه من جوجه تو نیستم

_ ببینم نکنه جوجه یکی دیگه ای؟

+ من نه جوجه توام نه جوجه هیچکس دیگه

_ پس پیشی منی

+ بسه من هیچی تو نیستم

_ هستی.. تو جوجه منی.. پیشی منی.. عشق منی.. دختر منی.. زندگی منی.. همه چیز من تویی

با این حرفای جیمین قند تو دل دختر آب میشد..

یه لبخند عمیق روی لب دختر شکل گرفت

ولی سرشو پایین انداخت تا جیمین اونو نبینه

ولی جیمین زرنگ تر از این حرفا بود..

اومد رو به روی ات ایستاد و چونشو گرفت

سرشو بلند کرد

_ میدونم که دیگه ازم نمیترسی *لبخند*

+ میترسم.. ولی خیلی کم *دروغ*

_ اگه میترسیدی الان با جیغ جیغات منو خورده بودی *خنده*

+ خب اگه میخوای جیغ بزنم

_ نه لازم نیس *لبخند* فقط لازمه اعتراف کنی که نمیترسی ازم

+ با.. باشه.. دیگه نمیترسم ازت.. دوست دارم برگردم بهت

یه لبخند خیلی عمیق روی صورت پسر شکل گرفت

دختر خودش دست به کار شد..

صورت جیمینو قاب کرد و لباشو روی لبای اون گذاشت..

و خیلی اروم میبوسید..

بعد چندمین جدا شدن که پسر لب زد

_ دوست دارم ملکه قلبم :)))))

و هیچی دیگه بعدش نماز خوندن باهم دیگه و زندگیشونو کردن

END🌟
دیدگاه ها (۱۴)

ببینید چه بچه خوبیم فردا امتحان ریاضی و فیزیک دارم نشستم برا...

" کسی که درخواست داده بود گفت یکم بعد تموم شدن ترس ات رو بنو...

p⁷_ نفسم.. فداتشم... دورت بگردم.. همراهی کن+ جیمین.. میترسم....

p⁶جیمین بود.. اون اینجا چیکار میکرد؟ با ترس بلند شدم و معذرت...

( گناهکار ) ۷۱ part قلبش همانند آبی بر روی زمین ریخت جیمین ...

( گناهکار ) 77 part بوسه صبحگاهی جیمین با لبخند کوچکی که روی...

( گناهکار ) ۷۰ part جیمین خندید و درحالی که دستشو گرفته بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط