این یک تک پارتی اگه خوندید لطفا نظر بدید مرسی
#تک_پارتی
ژانر:مافیایی_ عاشقانه
شخصیت ها:یونگ هی_شوگا_سوهی
یونگ هی:سوهی آماده ای دیگه؟؟؟؟؟
سوهی:اره بزن بریم و نگران نباش
یونگ هی:اوکی وسایلو جمع کن بیا بریم
یونگ هی و سوهی دوتا دوتا مافیای بزرگ سئول هستن که باهم دیگه دوست های صمیمی ان یک روزی یونگ هی شوگا رو توی تلوزیون میبینه و عاشقش میشه و تصمیم میگیره هرجور که شده شوگا رو مال خودش کنه پس خودش و سوهی نقشه میکشن که توی روزی که شوگا کنسرت داره سوهی خودشو جای بادیگارد شوگا بزنه و بادیگارد شوگا رو بیهوش کنه و بکشتش بعد سوهی که راننده وان شوگا میشه رو ببره جایی که یونگ هی آماده کرده خارج از سئول،،،،کارشون از شب شروع میشه.
یونگ هی میره مخفیگاه و سوهی میره دنبال شوگا،سوهی به موقع میرسه
سوهی:ببخشید شما بادیگارد و راننده شوگا هستید؟
بادیگارد:بله،بفرمایید چیزی شده؟
سوهی:بله شده اخه شما خیلی رو مخی و من باید از شرت خلاص بشم!!!!😏😏
بادیگارد تا خواست چیزی بگه سوهی زد به گردنش و بیهوشش کرد(توی گردن یک رگی هست اگه محکم بزنی بیهوش میشه اون رو میگم) بعد بردش و انداختش داخل صندوق ماشین و دست و پاهاش رو بست بعدش سوهی لباس بادیگاردی پوشید
شوگا:آقای کانگ کجایی؟؟؟؟
سوهی:ببخشید برای آقای کانگ اتفاقی پیش اومد من اومدم به جاشون لطفا زودی سوار وان بشید تا ارمی ها شما رو نخوردن
شوگا زودی سوار وان شد و سوهی هم رفت و شروع به رانندگی کرد
شوگا:ولی مگه میشه آقای کانگ من رو بزارن و برن این غیر ممکنه،حداقل باید بهم زنگ میزد و میگفت
سوهی:بابا دِ ولم کن بهت گفتم رفت دیگه،اینقدر نرو رو مخم عجب!!!!🙄🙄
شوگا:تو چطور اینطور باهام حرف میزنی؟؟؟؟
سوهی:اره میدونم باهات خیلی با احترام حرف میزنم.😎🤟
شوگا:اره درسته وقتی اصلا نمیدونی احترام چیه پس بلد نیستی با احترام حرف بزنی😒
سوهی:هی شوگا، تیکه کلامهات رو برا خودت بزار رو من تاثیر ندارن پس بهتره دهنت رو ببندی😒
شوگا:داریم کجا میریم؟؟ماشین رو نگه دار و الا به پلیس زنگ میزنم
سوهی:وای که چقدر ترسیدم پلیس که سهله اصلا به رئیس جمهوره کره بزنگ😏✌️
در حین بحث این دوتا فاصله ۱۰۰ کیلومتری به لطف سرعت بیش از حد سوهی به ۱۰ کیلومتر تبدیل شد و سریع رسیدند
وقتی رسیدند سوهی شوگا رو کشون کشون برد داخل مخفیگاه که یونگ هی اونجا نشسته منتطر مونده،
وارد شدند شوگا هم با سوهی وارد شد و جلوی یونگ هی ایستادند
سوهی:بابا راحت تر از چیزی بود که فکر میکردم 😹
یونگ هی:اره دیگه ما حرفه ای هستیم، خب بزار ببینم وای شوگا تو خوشکلتر از چیزی هستی که فکر میکردم
شوگا:تو هم افتضاح تر از چیزی هستی که فکر میکردم
یونگ هی:زبون تو هم از زبون من هم تیز تره، چه خوب یکی مثل ما پیدا شد سوهی
شوگا:زبون من شبیه هیکی نیست پس فکر نکنید شبیهیم
یونگ هی:من اینو نمیدونم تنها چیزی که میدونم اینه که قراره ازدواج کنیم سوهی برو آماده شو، شوگا تو هم لباسات تو اون اتاقن برو آماده شو زود باش
شوگا:هوی هوی مگه من اسباب بازی ام؟ ازدواج چی بود دیگه مگه من قبول کردم؟؟؟که برم لباس بپوشم؟؟
یونگ هی:نظر تو مهم نیست این مهمه که من عاشقتم
شوگا:احساسمون متقابله
یونگ هی و سوهی باهم گفتن:چی؟؟؟مگه میشه؟؟؟؟عشق در نگاه اول؟؟؟؟اصلا مگه تازه نگفتی افتضاحی؟؟؟؟
شوگا:مگه تو فقط منو توی تلوزیون ندیدی و عاشقم شدی وقتی تو در یک نگاه عاشق میشی چرا ما نشیم غیر از این یکی مثل خودم پیدا کردم؛بد،زبون دراز،خوشکل ، یکم پیش هم خواستم اذیتت کنم همین فقط یک چیز تو احیانا خوابالو هم هستی؟؟؟😸
سوهی:هیچوقت بیدار نیست الا وقتی که نقشه داشته باشیم!!🤦♀🤦♀
شوگا:عالیه پس خیلی خوبه، خوب لباس های من کجان برم بپوشم😸😸😸
یونگ هی: توی اون اتاق، منم میرم آماده میشم
بعد از یک ساعت در مجلس عروسییی👗👠🕺🕺🕺🕺💅
شوگا:یونگ هی خیلی دوست دارم😽❤️
یونگ هی:منم عاشقتم❤️😽
خب بعد از عروسیشون مافیا تموم شد سوهی هم یک جا کار میکنه ولی هنوز سینگل به گوره و زوجمون هم باهم زندگی میکنن و شوگا زنش رو به اعلام معرفی میکنه دیگه بیشتر نگم زندگی خوبی رو باهم میگذرونن و یونگ هی و سوهی هم باهم دوست میمونن
پایاننننننننننننننننننننننن❤️✨🕺🕺🕺🕺
ژانر:مافیایی_ عاشقانه
شخصیت ها:یونگ هی_شوگا_سوهی
یونگ هی:سوهی آماده ای دیگه؟؟؟؟؟
سوهی:اره بزن بریم و نگران نباش
یونگ هی:اوکی وسایلو جمع کن بیا بریم
یونگ هی و سوهی دوتا دوتا مافیای بزرگ سئول هستن که باهم دیگه دوست های صمیمی ان یک روزی یونگ هی شوگا رو توی تلوزیون میبینه و عاشقش میشه و تصمیم میگیره هرجور که شده شوگا رو مال خودش کنه پس خودش و سوهی نقشه میکشن که توی روزی که شوگا کنسرت داره سوهی خودشو جای بادیگارد شوگا بزنه و بادیگارد شوگا رو بیهوش کنه و بکشتش بعد سوهی که راننده وان شوگا میشه رو ببره جایی که یونگ هی آماده کرده خارج از سئول،،،،کارشون از شب شروع میشه.
یونگ هی میره مخفیگاه و سوهی میره دنبال شوگا،سوهی به موقع میرسه
سوهی:ببخشید شما بادیگارد و راننده شوگا هستید؟
بادیگارد:بله،بفرمایید چیزی شده؟
سوهی:بله شده اخه شما خیلی رو مخی و من باید از شرت خلاص بشم!!!!😏😏
بادیگارد تا خواست چیزی بگه سوهی زد به گردنش و بیهوشش کرد(توی گردن یک رگی هست اگه محکم بزنی بیهوش میشه اون رو میگم) بعد بردش و انداختش داخل صندوق ماشین و دست و پاهاش رو بست بعدش سوهی لباس بادیگاردی پوشید
شوگا:آقای کانگ کجایی؟؟؟؟
سوهی:ببخشید برای آقای کانگ اتفاقی پیش اومد من اومدم به جاشون لطفا زودی سوار وان بشید تا ارمی ها شما رو نخوردن
شوگا زودی سوار وان شد و سوهی هم رفت و شروع به رانندگی کرد
شوگا:ولی مگه میشه آقای کانگ من رو بزارن و برن این غیر ممکنه،حداقل باید بهم زنگ میزد و میگفت
سوهی:بابا دِ ولم کن بهت گفتم رفت دیگه،اینقدر نرو رو مخم عجب!!!!🙄🙄
شوگا:تو چطور اینطور باهام حرف میزنی؟؟؟؟
سوهی:اره میدونم باهات خیلی با احترام حرف میزنم.😎🤟
شوگا:اره درسته وقتی اصلا نمیدونی احترام چیه پس بلد نیستی با احترام حرف بزنی😒
سوهی:هی شوگا، تیکه کلامهات رو برا خودت بزار رو من تاثیر ندارن پس بهتره دهنت رو ببندی😒
شوگا:داریم کجا میریم؟؟ماشین رو نگه دار و الا به پلیس زنگ میزنم
سوهی:وای که چقدر ترسیدم پلیس که سهله اصلا به رئیس جمهوره کره بزنگ😏✌️
در حین بحث این دوتا فاصله ۱۰۰ کیلومتری به لطف سرعت بیش از حد سوهی به ۱۰ کیلومتر تبدیل شد و سریع رسیدند
وقتی رسیدند سوهی شوگا رو کشون کشون برد داخل مخفیگاه که یونگ هی اونجا نشسته منتطر مونده،
وارد شدند شوگا هم با سوهی وارد شد و جلوی یونگ هی ایستادند
سوهی:بابا راحت تر از چیزی بود که فکر میکردم 😹
یونگ هی:اره دیگه ما حرفه ای هستیم، خب بزار ببینم وای شوگا تو خوشکلتر از چیزی هستی که فکر میکردم
شوگا:تو هم افتضاح تر از چیزی هستی که فکر میکردم
یونگ هی:زبون تو هم از زبون من هم تیز تره، چه خوب یکی مثل ما پیدا شد سوهی
شوگا:زبون من شبیه هیکی نیست پس فکر نکنید شبیهیم
یونگ هی:من اینو نمیدونم تنها چیزی که میدونم اینه که قراره ازدواج کنیم سوهی برو آماده شو، شوگا تو هم لباسات تو اون اتاقن برو آماده شو زود باش
شوگا:هوی هوی مگه من اسباب بازی ام؟ ازدواج چی بود دیگه مگه من قبول کردم؟؟؟که برم لباس بپوشم؟؟
یونگ هی:نظر تو مهم نیست این مهمه که من عاشقتم
شوگا:احساسمون متقابله
یونگ هی و سوهی باهم گفتن:چی؟؟؟مگه میشه؟؟؟؟عشق در نگاه اول؟؟؟؟اصلا مگه تازه نگفتی افتضاحی؟؟؟؟
شوگا:مگه تو فقط منو توی تلوزیون ندیدی و عاشقم شدی وقتی تو در یک نگاه عاشق میشی چرا ما نشیم غیر از این یکی مثل خودم پیدا کردم؛بد،زبون دراز،خوشکل ، یکم پیش هم خواستم اذیتت کنم همین فقط یک چیز تو احیانا خوابالو هم هستی؟؟؟😸
سوهی:هیچوقت بیدار نیست الا وقتی که نقشه داشته باشیم!!🤦♀🤦♀
شوگا:عالیه پس خیلی خوبه، خوب لباس های من کجان برم بپوشم😸😸😸
یونگ هی: توی اون اتاق، منم میرم آماده میشم
بعد از یک ساعت در مجلس عروسییی👗👠🕺🕺🕺🕺💅
شوگا:یونگ هی خیلی دوست دارم😽❤️
یونگ هی:منم عاشقتم❤️😽
خب بعد از عروسیشون مافیا تموم شد سوهی هم یک جا کار میکنه ولی هنوز سینگل به گوره و زوجمون هم باهم زندگی میکنن و شوگا زنش رو به اعلام معرفی میکنه دیگه بیشتر نگم زندگی خوبی رو باهم میگذرونن و یونگ هی و سوهی هم باهم دوست میمونن
پایاننننننننننننننننننننننن❤️✨🕺🕺🕺🕺
۱۰.۶k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.