Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D
Y̤̮o̤̮ṳ̮r̤̮ M̤̮e̤̮m̤̮o̤̮r̤̮i̤̮e̤̮s̤̮ C̤̮o̤̮m̤̮e̤̮ A̤̮N̤̮D̤̮ G̤̮o̤̮ I̤̮n̤̮ M̤̮y̤̮ H̤̮r̤e̤̮a̤̮d̤̮ L̤̮i̤̮k̤̮e̤̮ B̤̮o̤̮o̤̮m̤̮r̤̮a̤̮n̤̮g̤̮🖤🪐
P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮³⁸
J̤̮K̤̮ a̤̮n̤̮d̤̮ M̤̮O̤̮O̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🤏☻️
A̤̮D̤̮M̤̮I̤̮N̤̮ : J̤̮I̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🍫🦋
مادرش دستاش رو گرفته بود و با بغض میگفت :عزیز دلم ...یادته بچه بودی دیروقت برمیگشتم خونه میدیدم اون چشمای قشنگتو بستی؟تا صدای در میومد و پدرت وارد خونه میشد با سر و صداش بیدار میشدی !میپریدی بغلش اما اون تورو پس میزد !حتما الان باید اون پدر بیرحمت بیاد ؟! یه بارم که شده با سرو صداهای مادرت بیدار شو بچه ...
__________________________________________________________
زن با دیدن خط صاف دستگاه لحظه ای چیزی احساس نکرد ...
تا زمانی که پرستارها پارچه سفیدی دور پسرش بکشند(همون پرده ) و بهش شک بدن !
..........................................................................................
جونگکوک :یاع هیونگ میدونی چقدر هممون نگرانت شدیم ؟!
تهیونگ :ببخشید که نگرانتون کردم !
مادر ته و نام و جین (اسمش ساناست ):پسرم ...من واقعا متاسفم ...
تهیونگ دستی به شونه مادرش میکشه و میگه :اوما من ازت عذر میخوام که پسر خوبی واست نبودم !
مویون :تهیونگا یه سوال فَنّی ! تو چطور شناسایی شدی ؟
تهیونگ :جاناتان ریس ، مامور سابق سی آی اِی آمریکا ! همونی که مثل یونگهو وارد اداره شدو خواست اطلاعات بگیره اما زندانی شد !
جیمین :اونجا که بودی لی یونگهو رو هم دیدی؟
سانا با تعجب میگه:افسر لی یونگهو !!!
نامجون :بله مادرجان ! چیزی شده ؟
سانا :...
P̤̮A̤̮R̤̮T̤̮³⁸
J̤̮K̤̮ a̤̮n̤̮d̤̮ M̤̮O̤̮O̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🤏☻️
A̤̮D̤̮M̤̮I̤̮N̤̮ : J̤̮I̤̮Y̤̮O̤̮O̤̮N̤̮🍫🦋
مادرش دستاش رو گرفته بود و با بغض میگفت :عزیز دلم ...یادته بچه بودی دیروقت برمیگشتم خونه میدیدم اون چشمای قشنگتو بستی؟تا صدای در میومد و پدرت وارد خونه میشد با سر و صداش بیدار میشدی !میپریدی بغلش اما اون تورو پس میزد !حتما الان باید اون پدر بیرحمت بیاد ؟! یه بارم که شده با سرو صداهای مادرت بیدار شو بچه ...
__________________________________________________________
زن با دیدن خط صاف دستگاه لحظه ای چیزی احساس نکرد ...
تا زمانی که پرستارها پارچه سفیدی دور پسرش بکشند(همون پرده ) و بهش شک بدن !
..........................................................................................
جونگکوک :یاع هیونگ میدونی چقدر هممون نگرانت شدیم ؟!
تهیونگ :ببخشید که نگرانتون کردم !
مادر ته و نام و جین (اسمش ساناست ):پسرم ...من واقعا متاسفم ...
تهیونگ دستی به شونه مادرش میکشه و میگه :اوما من ازت عذر میخوام که پسر خوبی واست نبودم !
مویون :تهیونگا یه سوال فَنّی ! تو چطور شناسایی شدی ؟
تهیونگ :جاناتان ریس ، مامور سابق سی آی اِی آمریکا ! همونی که مثل یونگهو وارد اداره شدو خواست اطلاعات بگیره اما زندانی شد !
جیمین :اونجا که بودی لی یونگهو رو هم دیدی؟
سانا با تعجب میگه:افسر لی یونگهو !!!
نامجون :بله مادرجان ! چیزی شده ؟
سانا :...
۳.۱k
۳۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.