ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت

ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت...
به خنده گفت که حافظ برو! که پای تو بست؟

#حافظ










•|
دیدگاه ها (۰)

_به سنگر تکیه زده بودم و به خاک‌ها پا می‌کشیدم.حاجی اجازه ند...

یکی از همرزمان #شهید_همت نقل می کند:حاج همت دفترچه کوچکی داش...

برایت نوشته بودم که دلم لک زده برای پریدن روی ابرها؟ دلم تنگ...

اینبار، نور بود که بینایی را ربود!"لُکنت" فقط ازکارماندنِ زب...

پای دوستی با تو خواهم ماند... حتاا اگر پایانش مرگ ام باشه رف...

🌱🍒گفتم ز کار برد مرا خنده کردنتخندید و گفت من به تو کاری ندا...

‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط