🌈پارت6🌈

🌈پارت6🌈
پارت اخر😇
جین: نه ماه قبل من ات و بچمون رو ول کردم اما الان نه الان نمیزارم ات بدون من بچمون رو به دنیا بیاره

ات: تهیونگ تهیونگ به جین بگو بیاد من بدون جین نمیتونم این بچه رو دنیا بیارم
کوک: من بهش زنگ زدم گفت الان میام
دکتر: خانم کیم لطفا برین داخل اتاق و رو تخت دراز بکشین
اقایون شما هم برین بیرون

تهیونگ: نمیشه من نرم بیرون اخه نمیتونم ات رو تنها بزارم
دکتر: نه لطفا برین بیرون
تهیونگ: اوووف باش
ات: وااای نمیتونم خانم دکتر جین به جین بگین بیاد پیشم
دکتر: پرستار لطفا برو بگو اقای جین بیاد داخل
پرستار: اقای جین لطفا بیاین داخل
تهیونگ: اما جین که هنوز....
جین: امدم من امدم بیا بیاین بریم داخل
کوک: اووف خدارو شکر الان دیگه امد
ات: جین جین امدی جین بچمون داره دنیا میاد
جین: ارع عشقم امدم دیگه تنهاتون نمیزارم
دکتر: لطفا زور بزنین خانم کیم سر بچه معلوم شد
ات: اوووف اوووف باشه
دکتر: بیشتر بیشتر
جین: عشقم زود باش زود باش
ات: عشقم دستم رو بگیر
1/2/3اووووووووووف
جین: یهو صدای یه بچه ناز امد قلبم تند تند میزد بچمون دنیا امد من بابا شدم
دکتر: تبریک میگم شما پسر دار شدین پرستار بیا بچه رو ببر و لباس کن تنش
(چند مین بعد )
پرستار: بفرمایین اینم پسر خوشکلتون
ات: پسرم پسرم رو میشه بدین
جین: بیا عشقم ببین پسرمون چه خوشکله
ات: وااای من قربونش برم مثل باباش جذابه
جین: عشقم اسمش رو چی بزاریم
ات: اسمش رو کیم لی مین میزاریم
....
(یک سال بعد )
ات: عشقم لی مین پوشک نداره برو بخر
جین: عشقم من سر این پوشک ورشکست شدم
ات: عشقمممم
جین: باشه
جین: الان یک سال میگذره که من و ات باهم هستیم و با یه بچه خوشکل زندگی میکنیم و خیلی خوشحال هستیم..... 💙🦋


پایان🌸🤍