ایمجین از Teahyung
تقه ای به در زدی و وارد شدی.
ادای احترام کوتاهی کردی و به سمت جایگاه مخصوص شرکت کنندگان رفتی.
×لطفا خودت رو معرفی کن.
کمی مکث کردی و به سه داور رو به روت خیره شدی.
دیدن تهیونگ در بین داوران برات قوت قلب بود.
-کیم ا/ت هستم.
این رو گفتی و به تهیونگ نگاه کردی. لبخند رضایت مندی از فامیلیِ همراه اسمت روی لب داشت.
×23 ساله... و برای خوانندگی به اینجا اومدی!
-درسته...
×خب قراره چه آهنگی رو برامون بخونی؟
تهیونگ منتظر نگاهت میکرد.
ــwinter Bear
برای گرفتن تائیدیه از جانب تهیونگ، بهش نگاه کردی و این از چشم بقیه دور نموند.
خودکار توی دستش رو به لب های کشیدهاش رسونده بود و لبخند محوی روی لبهاش نشست.
با دیدن این حرکت، لبت رو به دندون کشیدی. اون تنها با همون لبخند کمرنگ قلبت رو به تپش شدید انداخته بود.
با قرار گرفتن میکروفون جلوی چشم هات به خودت اومدی و دست از ضایع بازی برداشتی.
چشم هات رو بستی و همزمان با یادآوری صدای بم تهیونگ کنار گوشت، وقتی برات Winter Bear رو میخوند، با صدای نازک و آرومت شروع به خوندن کردی.
حتی تصور این همکاری دیوونت میکرد.
(شرمنده اگه اون چیزی نیست که دوست دارید...همینطور ک میدونید حالم زیاد خوب نیست ولی بازم نتونستم منتظرتون بزارم
⋆°⧼🎃𝘼𝙉𝘼🕷 ๋࣭༢
▸ #V ⬥ #fic ◂ TM
╭─────────────⊰‧໋݊
╰─≽ 𓍱۰.玻璃𝗕tsͦ𖧵ֹֺֽ໋໋݊ 𓄹𓈒 𐤀
@army_bts_ot7
ادای احترام کوتاهی کردی و به سمت جایگاه مخصوص شرکت کنندگان رفتی.
×لطفا خودت رو معرفی کن.
کمی مکث کردی و به سه داور رو به روت خیره شدی.
دیدن تهیونگ در بین داوران برات قوت قلب بود.
-کیم ا/ت هستم.
این رو گفتی و به تهیونگ نگاه کردی. لبخند رضایت مندی از فامیلیِ همراه اسمت روی لب داشت.
×23 ساله... و برای خوانندگی به اینجا اومدی!
-درسته...
×خب قراره چه آهنگی رو برامون بخونی؟
تهیونگ منتظر نگاهت میکرد.
ــwinter Bear
برای گرفتن تائیدیه از جانب تهیونگ، بهش نگاه کردی و این از چشم بقیه دور نموند.
خودکار توی دستش رو به لب های کشیدهاش رسونده بود و لبخند محوی روی لبهاش نشست.
با دیدن این حرکت، لبت رو به دندون کشیدی. اون تنها با همون لبخند کمرنگ قلبت رو به تپش شدید انداخته بود.
با قرار گرفتن میکروفون جلوی چشم هات به خودت اومدی و دست از ضایع بازی برداشتی.
چشم هات رو بستی و همزمان با یادآوری صدای بم تهیونگ کنار گوشت، وقتی برات Winter Bear رو میخوند، با صدای نازک و آرومت شروع به خوندن کردی.
حتی تصور این همکاری دیوونت میکرد.
(شرمنده اگه اون چیزی نیست که دوست دارید...همینطور ک میدونید حالم زیاد خوب نیست ولی بازم نتونستم منتظرتون بزارم
⋆°⧼🎃𝘼𝙉𝘼🕷 ๋࣭༢
▸ #V ⬥ #fic ◂ TM
╭─────────────⊰‧໋݊
╰─≽ 𓍱۰.玻璃𝗕tsͦ𖧵ֹֺֽ໋໋݊ 𓄹𓈒 𐤀
@army_bts_ot7
۳۱.۶k
۰۹ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.