می شنیدم که صدایی همه را می ترساند
می شنیدم که صدایی همه را می ترساند
می شنیدم که سکوت از همه جا می بارند
در سرم بود بگویم، همه را خواهم گفت
دست از این زاده ی پاییز مگر بردارند
خیری از کاوه به مردان پریشان نرسید
میروم باز به ضحاک خودم برگردم
قسمتم نیش خودم بود از این رو شاید
بر سر دوش خطرناک خودم برگردم
پدرم را بنویسید برادرهایم
گرچه گرگند ولی باز برادر بودیم
خلعت مصر غریبه است برایم ای کاش
که به پیراهن صد چاک خودم برگردم
قد یک قرن مراعات زمین را کردم
ابر برفی طرفی باد ز سویی دیگر
مردم از بارش یک مرتبه منعم نکنید
بگذارید به کولاک خودم برگردم
سنگ پشتم که همان کنج اطاقم کافی است
چه کسی خواست که خرگوش بیابان باشم
آنکه از دغدغه خانه درم آورده است
ببرد باز که در لاک خودم برگردم
خانه ام داغ ترین دوزخ این آبادی است
مردم از شعله پیچیده به من دور شدند
عده ای با دل خوش خانه کشانی کردند
عده ای با دل تاول زده مجبور شدند ...
#علیرضا_آذر
می شنیدم که سکوت از همه جا می بارند
در سرم بود بگویم، همه را خواهم گفت
دست از این زاده ی پاییز مگر بردارند
خیری از کاوه به مردان پریشان نرسید
میروم باز به ضحاک خودم برگردم
قسمتم نیش خودم بود از این رو شاید
بر سر دوش خطرناک خودم برگردم
پدرم را بنویسید برادرهایم
گرچه گرگند ولی باز برادر بودیم
خلعت مصر غریبه است برایم ای کاش
که به پیراهن صد چاک خودم برگردم
قد یک قرن مراعات زمین را کردم
ابر برفی طرفی باد ز سویی دیگر
مردم از بارش یک مرتبه منعم نکنید
بگذارید به کولاک خودم برگردم
سنگ پشتم که همان کنج اطاقم کافی است
چه کسی خواست که خرگوش بیابان باشم
آنکه از دغدغه خانه درم آورده است
ببرد باز که در لاک خودم برگردم
خانه ام داغ ترین دوزخ این آبادی است
مردم از شعله پیچیده به من دور شدند
عده ای با دل خوش خانه کشانی کردند
عده ای با دل تاول زده مجبور شدند ...
#علیرضا_آذر
۷۰۲
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.