نشستم . . . .
نشستم . . . .
تا آنجا که نیامدی . . . .
خود را مهمان یک فنجان قهوه کردم . . . .
صبر دیرش شدرفت . . . .
اما هنوزم منتظرت بودم . . . .
قهوه هم چه میزبان کم طاقتی ست . . . .
او هم رفت . . . .
ساعت هم دیرش شد . . . .
تند و تند دور خودش می چرخید . . . .
اما هنوزم منتظرت بودم . . . .
نگرانی اومد . . . .
دلم سراغ بی قراری رو گرفت . . . .
فنجان قهوه باز هم آمد . . . .
و دلم خواست که باز هم بنشینم منتظر . . . .
این بارگفتگو با فنجان قهوه بیشتر طول کشید . . . .
اما باز هم نیامدی . . . .
او رفت و من هنوزم منتظرت هستم . . . .
شاید فنجانی قهوه ،
دوباره تنهایی ام را پر کند . . . .
اما جای لبخند تو راچه چیزی می تواند پر کند؟
منتظرم،
دیر نکنی . . . .
برای هدیه ،
همان لبخند کافی ست . . . .
تا آنجا که نیامدی . . . .
خود را مهمان یک فنجان قهوه کردم . . . .
صبر دیرش شدرفت . . . .
اما هنوزم منتظرت بودم . . . .
قهوه هم چه میزبان کم طاقتی ست . . . .
او هم رفت . . . .
ساعت هم دیرش شد . . . .
تند و تند دور خودش می چرخید . . . .
اما هنوزم منتظرت بودم . . . .
نگرانی اومد . . . .
دلم سراغ بی قراری رو گرفت . . . .
فنجان قهوه باز هم آمد . . . .
و دلم خواست که باز هم بنشینم منتظر . . . .
این بارگفتگو با فنجان قهوه بیشتر طول کشید . . . .
اما باز هم نیامدی . . . .
او رفت و من هنوزم منتظرت هستم . . . .
شاید فنجانی قهوه ،
دوباره تنهایی ام را پر کند . . . .
اما جای لبخند تو راچه چیزی می تواند پر کند؟
منتظرم،
دیر نکنی . . . .
برای هدیه ،
همان لبخند کافی ست . . . .
۱.۱k
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.