نشستم

نشستم . . . .
تا آنجا که نیامدی . . . .
خود را مهمان یک فنجان قهوه کردم . . . .
صبر دیرش شدرفت . . . .
اما هنوزم منتظرت بودم . . . .
قهوه هم چه میزبان کم طاقتی ست . . . .
او هم رفت . . . .
ساعت هم دیرش شد . . . .
تند و تند دور خودش می چرخید . . . .
اما هنوزم منتظرت بودم . . . .
نگرانی اومد . . . .
دلم سراغ بی قراری رو گرفت . . . .
فنجان قهوه باز هم آمد . . . .
و دلم خواست که باز هم بنشینم منتظر . . . .
این بارگفتگو با فنجان قهوه بیشتر طول کشید . . . .
اما باز هم نیامدی . . . .
او رفت و من هنوزم منتظرت هستم . . . .
شاید فنجانی قهوه ،
دوباره تنهایی ام را پر کند . . . .
اما جای لبخند تو راچه چیزی می تواند پر کند؟
منتظرم،
دیر نکنی . . . .
برای هدیه ،
همان لبخند کافی ست . . . .
دیدگاه ها (۹)

دیشب خواب زن سابقم رو دیدم...موهاش رو بلوند کرده بود ,و آرای...

دلم شکسته و اوضاع درهمی داردو سالهاست برای خودش غمی دارد تو ...

سلام دوستان...شبتون بخیر...میخوام از امشب به بعد شبییک قسمت ...

می شنیدم که صدایی همه را می ترساندمی شنیدم که سکوت از همه جا...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط