اگر سکوت

اگر سکوت
این گستره‌ی بی‌ستاره
مجالی دهد
می‌خواهم بگویم سلام

اگر دلواپسی
آن همه ترانه‌ی بی‌تعبیر
مهلتی دهد
می‌خواهم از بی‌پناهی پروانه
برایت بگویم

از کوچه‌های بی‌چراغ
از این حصار
از این ترانه‌ی تار

مدتی بود
که دست و دلم
به تدارک ترانه نمی‌رفت
کم‌کم این حکایت دیده و دل
که ورد زبان کوچه‌نشینان است
باورم شده بود

باورم شده بود
که دیگر صدای تو را
در سکوت تنهایی نخواهم شنید
راستی در این هفته‌های بی‌ترانه
کجا بودی؟
کجا بودی که صدای من
و این دفتر سفید
به گوشت نمی‌رسید؟
آخر این رسم و روال رفاقت است؟
که در نیمه راه رویا رهایم کنی؟

می‌دانم
تمام اهالی این حوالی
گهگاه عاشق می شوند
اما شمار آنهایی
که عاشق می‌مانند
از انگشتان دستم بیشتر نیست
یکی‌شان همان شاعری
که گمان می‌کرد
در دوردست دریا امیدی نیست
می‌ترسیدم خدای نکرده
آنقدر در غربت گریه‌هایم بمانی
تا از سکوی سرودن تصویرت
سقوط کنم...

#سید_علی_صالحی
دیدگاه ها (۳)

شرمنده ام !گفته بودم دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم و تا...

خواسته یا ناخواسته میگیم : « مُواظبِ خُودت باش ! » مُواظبِ خ...

ﺍﺯ ﺯﻧﻬﺎ ﻋﮑﺲ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ...ﮔﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺯﻥﻫﺎ ﺧﻮﺷﮕﻞﺗﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ،ﺑﺪﻭﯾﺪ ﻣﻮﺑﺎ...

هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنید . بپرسید که می تواند بخو...

گاه در گستره ی بی پایان هستی دو روح از یک نور زاده میشوند؛ و...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

«از کوچه که پیچیدی...»بارون تازه بند اومده بود. کوچه‌ها هنوز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط