وقتی که دورم ز تو دل درگیر با تو باد
...
وقتی که دورم ز تو دل درگیر با تو باد
در صبح بهسان عشق قلبم اسیر تو باد
شبها نه خواب که بهرویای تو بیدارم
درهجر شبها دل تنگ از ندیدن تو باد
درشهر من چههست جز تاریکی و غزل
دربیتهای اینغزل اشک در گیر تو باد
گویا به چشم تو عشق کهنه شد پاشید
اما بهتن لباسعشقگرم ازوصال تو باد
منسوختهام چوشمعی بهپای عشق تو
دل پارهپاره از فصل عشق بهیاد تو باد
هرگز ندیدهای چه کشیده دل از غربت
امامپرس غمآن کهشور دلم برای تو باد
هرلحظهمیرودنگاه«ندا»بهره نمیدانم
پروانهایوبهار وعشقهنوز بهکار تو باد
@RomanticPoem
وقتی که دورم ز تو دل درگیر با تو باد
در صبح بهسان عشق قلبم اسیر تو باد
شبها نه خواب که بهرویای تو بیدارم
درهجر شبها دل تنگ از ندیدن تو باد
درشهر من چههست جز تاریکی و غزل
دربیتهای اینغزل اشک در گیر تو باد
گویا به چشم تو عشق کهنه شد پاشید
اما بهتن لباسعشقگرم ازوصال تو باد
منسوختهام چوشمعی بهپای عشق تو
دل پارهپاره از فصل عشق بهیاد تو باد
هرگز ندیدهای چه کشیده دل از غربت
امامپرس غمآن کهشور دلم برای تو باد
هرلحظهمیرودنگاه«ندا»بهره نمیدانم
پروانهایوبهار وعشقهنوز بهکار تو باد
@RomanticPoem
- ۷۵۲
- ۳۰ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط