وانشات"عاشق بودن جرم نیست"
وانشات"عاشق بودن جرم نیست"
pt: 11
تهیونگ : آماده ای بیبی
ا.ت: اره بریم
ماشین راه افتاد رسیدیم دانشگاه خواستم از ماشین پیاده شم که تهیونگ دستمو گرفت
تهیونگ: وایسا
ا.ت: من میرم بعد من تو بیا
تهیونگ: نچ تو باید با من بیای
ا.ت: باشه*غر الکی
دستمو گرفت و از ماشین پیاده شدیم
همه دخترا: وااای چقد جذاب
دستشو محکم فشار دادم
تهیونگ: چیشده*یواش
ا.ت: اون دخترا چشمشون روی توعه
تهیونگ: چیه روم غیرتی شدی
ا.ت:*اخم
تهیونگ: باشه باشه اخم نکن*خنده ریز
رسیدیم کلاس تهیونگ اومد کنار من نشست
ا.ت: اینجا جای کیم جو عه
تهیونگ: امروز من میشینم کنارت
ا.ت: باشه
کیم: سلام ا.ت
ا.ت: سلام کیم ببخشید امروز..(حرفمو خوردم)
کیم: اشکال نداره من میز پشت سرت میشینم
ا.ت: باشه
بعد یه ساعت درس خوندن رفتیم واسه ناهار تهیونگ دستمو گرفت با هم روی یه میز نشستیم داشتم نهار میخوردم که تهیونگ
گفت: امروز ازدواج میکنیم
ا.ت: چ... چی
تهیونگ: هیمینی که گفتم
ا.ت: باشه
بعد ناهار رفتیم کلاس نشستیم بعد 5 دقیقه استاد اومد
استاد: بچه ها یه سوپرایز داریم براتون
همه کلاس: چیه؟
استاد: فردا میریم به اردو
همه کلاس: وااای تو پارتی ما زدیم قاتی
استاد: برای فردا آماده بشید لباس های گرم با خودتون بیارید خوراکی واسه ی خودتون بیارید و هر چیز دیگه ای که دوست دارید
و بلاخره بعد کلاس و زنگ تفریح زنگ آخر خورد وسایل هامو جمع کردم که استاد یه چیزی گفت
استاد: بچه ها همتون وایسید تا من گروه هاتون رو بگم
ا.ت و تهیونگ
کیم جو و جه هوا
چایوو و دا یون
......................
خب حالا برید
چرا منو تهیونگ باید با هم باشیم واقعا چرا
البته بدم نیست
تهیونگ: نمی خوای با من هم گروه باشی
ا.ت: چی نه نه
تهیونگ: چون فردا اردو داریم ازدواج رو میزارم واسه چند روز دیگع
ا.ت: ب... باشه
دستمو گرفت و رفتیم سوار ماشین شدیم
توی ماشین هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد
بعد چند دقیقه رسیدیم خونه رفتم بالا لباسامو عوض کردم موهامو شونه زدم بعد رفتم دستشویی دست سورتمو شستم از دستشویی که اومدم بیرون دیدم تهیونگ روی کاناپه نشسته رفتم کنارش نشستم سرم رو گذاشتم رو شونش
ا.ت: چیشده ددی
تهیونگ: ددی!!؟
ا.ت: اره دیگه تو به من میگی بیبی منم به تو میگم ددی*لبخنده دندون نما
تهیونگ: هیچی نشده
ا.ت: بگو دیگه
تهیونگ: هیچی فقط حوصلم سر رفته
ا.ت: پاشو لباساتو عوض کن بریم یه جایی
تهیونگ: میریم کجا
ا.ت: تو لباساتو عوض کن بهت میگم
بلند شد لباساشو عوض کرد رفت دستشویی از دستشویی اومد بیرون
من داشتم آرایش میکردم آرایشم تموم شد بلند شدم کفشامو پوشیدم
ودست تهیونگ رو رفتم
تهیونگ: کجا میریم
ا.ت: یه جایی
تهیونگ: با ماشین بریم
ا.ت: نچ
ادامه دارد
لباس و کفش ا.ت اسلاید دوم و سوم
لباس تهیونگ اسلاید چهارم
pt: 11
تهیونگ : آماده ای بیبی
ا.ت: اره بریم
ماشین راه افتاد رسیدیم دانشگاه خواستم از ماشین پیاده شم که تهیونگ دستمو گرفت
تهیونگ: وایسا
ا.ت: من میرم بعد من تو بیا
تهیونگ: نچ تو باید با من بیای
ا.ت: باشه*غر الکی
دستمو گرفت و از ماشین پیاده شدیم
همه دخترا: وااای چقد جذاب
دستشو محکم فشار دادم
تهیونگ: چیشده*یواش
ا.ت: اون دخترا چشمشون روی توعه
تهیونگ: چیه روم غیرتی شدی
ا.ت:*اخم
تهیونگ: باشه باشه اخم نکن*خنده ریز
رسیدیم کلاس تهیونگ اومد کنار من نشست
ا.ت: اینجا جای کیم جو عه
تهیونگ: امروز من میشینم کنارت
ا.ت: باشه
کیم: سلام ا.ت
ا.ت: سلام کیم ببخشید امروز..(حرفمو خوردم)
کیم: اشکال نداره من میز پشت سرت میشینم
ا.ت: باشه
بعد یه ساعت درس خوندن رفتیم واسه ناهار تهیونگ دستمو گرفت با هم روی یه میز نشستیم داشتم نهار میخوردم که تهیونگ
گفت: امروز ازدواج میکنیم
ا.ت: چ... چی
تهیونگ: هیمینی که گفتم
ا.ت: باشه
بعد ناهار رفتیم کلاس نشستیم بعد 5 دقیقه استاد اومد
استاد: بچه ها یه سوپرایز داریم براتون
همه کلاس: چیه؟
استاد: فردا میریم به اردو
همه کلاس: وااای تو پارتی ما زدیم قاتی
استاد: برای فردا آماده بشید لباس های گرم با خودتون بیارید خوراکی واسه ی خودتون بیارید و هر چیز دیگه ای که دوست دارید
و بلاخره بعد کلاس و زنگ تفریح زنگ آخر خورد وسایل هامو جمع کردم که استاد یه چیزی گفت
استاد: بچه ها همتون وایسید تا من گروه هاتون رو بگم
ا.ت و تهیونگ
کیم جو و جه هوا
چایوو و دا یون
......................
خب حالا برید
چرا منو تهیونگ باید با هم باشیم واقعا چرا
البته بدم نیست
تهیونگ: نمی خوای با من هم گروه باشی
ا.ت: چی نه نه
تهیونگ: چون فردا اردو داریم ازدواج رو میزارم واسه چند روز دیگع
ا.ت: ب... باشه
دستمو گرفت و رفتیم سوار ماشین شدیم
توی ماشین هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد
بعد چند دقیقه رسیدیم خونه رفتم بالا لباسامو عوض کردم موهامو شونه زدم بعد رفتم دستشویی دست سورتمو شستم از دستشویی که اومدم بیرون دیدم تهیونگ روی کاناپه نشسته رفتم کنارش نشستم سرم رو گذاشتم رو شونش
ا.ت: چیشده ددی
تهیونگ: ددی!!؟
ا.ت: اره دیگه تو به من میگی بیبی منم به تو میگم ددی*لبخنده دندون نما
تهیونگ: هیچی نشده
ا.ت: بگو دیگه
تهیونگ: هیچی فقط حوصلم سر رفته
ا.ت: پاشو لباساتو عوض کن بریم یه جایی
تهیونگ: میریم کجا
ا.ت: تو لباساتو عوض کن بهت میگم
بلند شد لباساشو عوض کرد رفت دستشویی از دستشویی اومد بیرون
من داشتم آرایش میکردم آرایشم تموم شد بلند شدم کفشامو پوشیدم
ودست تهیونگ رو رفتم
تهیونگ: کجا میریم
ا.ت: یه جایی
تهیونگ: با ماشین بریم
ا.ت: نچ
ادامه دارد
لباس و کفش ا.ت اسلاید دوم و سوم
لباس تهیونگ اسلاید چهارم
۴۹.۸k
۰۳ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.