𝓟𝓪𝓻𝓽 35 🥺🤍🖇️
𝓟𝓪𝓻𝓽 35 🥺🤍🖇️
جانگکوک : مرت( با داد )
باز نمیکرد سرم گیج رفت رفتم روی تخت نشستم و سرمو با دستام گرفتم گوشیم آره اون کجاس دنبال گوشیم گشتم تو یکی از کشو های میز بغلم بود حالت به کی زنگ بزنم؟ فقط تو برام موندی بهش زنگ زدم بعد از چند تا بوق برداشت
آجوما : بله
جانگکوک : آجوما منم
آجوما : پسرم تویی چیشد ا/ت چطوره بچه چطوره؟ خودت خوبی؟
جانگکوک : آجوما کسی نفهمه منم باشه؟
آجوما : چرا؟
جانگکوک : لطفا آجوما
آجوما : عااا شمایید آقای کیم ببخشید فکر کردم جانگکوکه خب کاری داشتید؟
جانگکوک : آجوما مرت منو تو یکی از اتاقای بیمارستان زندانی کرده درو قفل کرده و باز نمیکنه میخوام برم ا/تو فیلیپو ببینم ولی نمیزاره آجوما تروخدا بیا کمکم
آجوما : باشه آقای کیم همین الان خودمو میرسونم
جانگکوک : آجوما یکی از نگهبانا رو هم با خودت بیار
آجوما : حتما آقای کیم الان خودمو میرسونم شما نگران نباشید
جانگکوک : منتظرم
آجوما : خداحافظ
قط کردم باید منتظر آجوما بمونم تا بیاد آروم و قرار نداشتم نمیتونستم داد بزنم چون اینجا بیمارستانه میان و بیرونم میکنن اونوقت نمیتونم پیش ا/ت بمونم حتما الان مرتم پشت در وایساده
.............
به صدایی از پشت در میومد فکر کنم آجوما اومده پشت در وایسادم که در باز شد نگاه کردم آجوما بود بغلش کردم
جانگکوک : آجوما خوب شد اومدی
آجوما : حالت خوبه؟
جانگکوک : خوبم باید برم پیش ا/ت
دوییدم سمت اتاقش درو باز کردم و رفتم داخل نبودش پس کجاس رفتم سمت یکی از پرستارا
جانگکوک : ببخشید بیماری که توی این اتاق بود کجاس؟
پرستار : بردنش اتاق عمل
جانگکوک : اتاق عمل؟ چرا؟
پرستار : قلبش وایساده
جانگکوک : چ چی؟
پرستار : هنوز مشخص نشده چرا اکه عمل موفقیت آمیز باشه ازش آزمایش گرفته میشه و میفهمیم که مشکل کجا بوده
جانگکوک : نه داری دروغ میگی نه
پرستار : متاسفم
اینو گفت و رفت آخه اینا چه بلاییه سر ما میاد نشستم رو صندلی دیگه نمیدونم باید چیکار کنم حتی آبی تو بدنم نمونده بود که بخوام گریه کنم قلبم درد میکرد اما مهم نیست فقط دلم میخواد ا/ت و فیلیپ زود تر خوب بشن
............
منتظر بودم تا یکی از اون اتاق عمل لعنتی بیاد بیرون در باز شد دکتر اومد بیرون رفتم سمتش
جانگکوک : دکتر چیشد؟ حالش خوبه مگه نه؟
دکتر : حالش خوبه عمل موفقیت آمیز بود ازش آزمایش گرفتیم چون با علائمی که داشت امکان نداشت که قلبش واکنش نشون بده آزمایشا نشون میدن که ماده ای به سِرُمشون تزریق شده هنوز نفهمیدیم اون ماده چیه اما آزمایشای بیشتری میگیریم و میفهمیم...هر چی بوده چیزی بوده که باعث شده قلبش واکنش نشون بده و باعث ایست قلبی بشه اما نگران نباشید الان حالش خوبه
جانگکوک : کی این کارو کرده؟
دکتر : مشخص نیست بخاطر اینکه مریضا تو اتاقشون لباساشونو عوض میکنن دوربین نداره اتاقا
جانگکوک : میتونم ببینمش؟
دکتر : نه فعلا نمیتونی ببینیش تا 2 ساعت دیگه مشکل نداره میتونی بری ببینیش
جانگکوک : ممنونم
دکتر : وظیفمو انجام دادم
رفتش من اونی که اینکارو کرده برو پیدا میکنم تا پیداش نکنم آروم نمیشم یکی داشت صدام میزد نگاه کردم این اینجا چیکار میکنه
پلین : جانگکوک .... جانگکوک
جانگکوک : تو چرا اومدی؟
پلین : حالش چطوره؟
جانگکوک : خوبه
پلین : میتونم ببینمش؟
جانگکوک : نه دکتر گفت تا 2 ساعت دیگه
پلین : فیلیپ کجاس؟
جانگکوک : توی دستگاهه
بغلم کرد
پلین : متاسفم
جانگکوک : چرا متاسفی؟ مگه همینو نمیخواستی
ازم جدا شد و بهم نگاه کرد
پلین : این چه حرفیه چرا باید اینو بخوام
جانگکوک : خودتو به اون راه نزن خیلی خوب جواب این سوالو میدونی
پلین : ..... درسته نمیخواستم با این دختره ازدواج کنی دلم نمیخواست این دختره باشه ولی دلمم نمیخواد که بمیره
پلین ویو
یعنی باور کرد ؟
جانگکوک : توقع داری الان باور کنم؟
پلین : آره خب معلومه که اینو میخوام
اینو که گفتم صدای اون اومد باز این اینجا چیکار میکنه
آجوما : جانگکوک کجایی تو همه جارو دنبالت گشتم
پلین : تو اینجا چیکار میکنی
جانگکوک : یعنی چی من گفتم که بیاد
پلین : به این پیرزن؟ به چه دردت میخوره؟
جانگکوک : درست حرف بزن
آجوما : اشکال نداره پسرم
پلین : من فقط واقعیت رو میگم
جانگکوک : خفه شو پلین اون دهنتو ببند
پلین : با من درست صحبت کن
جانگکوک : درست صحبت نکنم چی میشه؟
آجوما جلومو گرفت
آجوما : پسرم آروم باش ولش کن
پلین : نه بابا حالا واسه من پرو شدی؟
جانگکوک : پلین گمشو یه جا دیگه از اینجا برو تا اعصابم بهم نریخته
پلین : اعصابت بهم بریزه چی میشه مثلا؟
جانگکوک ویو
خواستم یه چیزی بگم که با صداش که اومد هر دومون برگشتیم سمتش
جانگکوک : مرت( با داد )
باز نمیکرد سرم گیج رفت رفتم روی تخت نشستم و سرمو با دستام گرفتم گوشیم آره اون کجاس دنبال گوشیم گشتم تو یکی از کشو های میز بغلم بود حالت به کی زنگ بزنم؟ فقط تو برام موندی بهش زنگ زدم بعد از چند تا بوق برداشت
آجوما : بله
جانگکوک : آجوما منم
آجوما : پسرم تویی چیشد ا/ت چطوره بچه چطوره؟ خودت خوبی؟
جانگکوک : آجوما کسی نفهمه منم باشه؟
آجوما : چرا؟
جانگکوک : لطفا آجوما
آجوما : عااا شمایید آقای کیم ببخشید فکر کردم جانگکوکه خب کاری داشتید؟
جانگکوک : آجوما مرت منو تو یکی از اتاقای بیمارستان زندانی کرده درو قفل کرده و باز نمیکنه میخوام برم ا/تو فیلیپو ببینم ولی نمیزاره آجوما تروخدا بیا کمکم
آجوما : باشه آقای کیم همین الان خودمو میرسونم
جانگکوک : آجوما یکی از نگهبانا رو هم با خودت بیار
آجوما : حتما آقای کیم الان خودمو میرسونم شما نگران نباشید
جانگکوک : منتظرم
آجوما : خداحافظ
قط کردم باید منتظر آجوما بمونم تا بیاد آروم و قرار نداشتم نمیتونستم داد بزنم چون اینجا بیمارستانه میان و بیرونم میکنن اونوقت نمیتونم پیش ا/ت بمونم حتما الان مرتم پشت در وایساده
.............
به صدایی از پشت در میومد فکر کنم آجوما اومده پشت در وایسادم که در باز شد نگاه کردم آجوما بود بغلش کردم
جانگکوک : آجوما خوب شد اومدی
آجوما : حالت خوبه؟
جانگکوک : خوبم باید برم پیش ا/ت
دوییدم سمت اتاقش درو باز کردم و رفتم داخل نبودش پس کجاس رفتم سمت یکی از پرستارا
جانگکوک : ببخشید بیماری که توی این اتاق بود کجاس؟
پرستار : بردنش اتاق عمل
جانگکوک : اتاق عمل؟ چرا؟
پرستار : قلبش وایساده
جانگکوک : چ چی؟
پرستار : هنوز مشخص نشده چرا اکه عمل موفقیت آمیز باشه ازش آزمایش گرفته میشه و میفهمیم که مشکل کجا بوده
جانگکوک : نه داری دروغ میگی نه
پرستار : متاسفم
اینو گفت و رفت آخه اینا چه بلاییه سر ما میاد نشستم رو صندلی دیگه نمیدونم باید چیکار کنم حتی آبی تو بدنم نمونده بود که بخوام گریه کنم قلبم درد میکرد اما مهم نیست فقط دلم میخواد ا/ت و فیلیپ زود تر خوب بشن
............
منتظر بودم تا یکی از اون اتاق عمل لعنتی بیاد بیرون در باز شد دکتر اومد بیرون رفتم سمتش
جانگکوک : دکتر چیشد؟ حالش خوبه مگه نه؟
دکتر : حالش خوبه عمل موفقیت آمیز بود ازش آزمایش گرفتیم چون با علائمی که داشت امکان نداشت که قلبش واکنش نشون بده آزمایشا نشون میدن که ماده ای به سِرُمشون تزریق شده هنوز نفهمیدیم اون ماده چیه اما آزمایشای بیشتری میگیریم و میفهمیم...هر چی بوده چیزی بوده که باعث شده قلبش واکنش نشون بده و باعث ایست قلبی بشه اما نگران نباشید الان حالش خوبه
جانگکوک : کی این کارو کرده؟
دکتر : مشخص نیست بخاطر اینکه مریضا تو اتاقشون لباساشونو عوض میکنن دوربین نداره اتاقا
جانگکوک : میتونم ببینمش؟
دکتر : نه فعلا نمیتونی ببینیش تا 2 ساعت دیگه مشکل نداره میتونی بری ببینیش
جانگکوک : ممنونم
دکتر : وظیفمو انجام دادم
رفتش من اونی که اینکارو کرده برو پیدا میکنم تا پیداش نکنم آروم نمیشم یکی داشت صدام میزد نگاه کردم این اینجا چیکار میکنه
پلین : جانگکوک .... جانگکوک
جانگکوک : تو چرا اومدی؟
پلین : حالش چطوره؟
جانگکوک : خوبه
پلین : میتونم ببینمش؟
جانگکوک : نه دکتر گفت تا 2 ساعت دیگه
پلین : فیلیپ کجاس؟
جانگکوک : توی دستگاهه
بغلم کرد
پلین : متاسفم
جانگکوک : چرا متاسفی؟ مگه همینو نمیخواستی
ازم جدا شد و بهم نگاه کرد
پلین : این چه حرفیه چرا باید اینو بخوام
جانگکوک : خودتو به اون راه نزن خیلی خوب جواب این سوالو میدونی
پلین : ..... درسته نمیخواستم با این دختره ازدواج کنی دلم نمیخواست این دختره باشه ولی دلمم نمیخواد که بمیره
پلین ویو
یعنی باور کرد ؟
جانگکوک : توقع داری الان باور کنم؟
پلین : آره خب معلومه که اینو میخوام
اینو که گفتم صدای اون اومد باز این اینجا چیکار میکنه
آجوما : جانگکوک کجایی تو همه جارو دنبالت گشتم
پلین : تو اینجا چیکار میکنی
جانگکوک : یعنی چی من گفتم که بیاد
پلین : به این پیرزن؟ به چه دردت میخوره؟
جانگکوک : درست حرف بزن
آجوما : اشکال نداره پسرم
پلین : من فقط واقعیت رو میگم
جانگکوک : خفه شو پلین اون دهنتو ببند
پلین : با من درست صحبت کن
جانگکوک : درست صحبت نکنم چی میشه؟
آجوما جلومو گرفت
آجوما : پسرم آروم باش ولش کن
پلین : نه بابا حالا واسه من پرو شدی؟
جانگکوک : پلین گمشو یه جا دیگه از اینجا برو تا اعصابم بهم نریخته
پلین : اعصابت بهم بریزه چی میشه مثلا؟
جانگکوک ویو
خواستم یه چیزی بگم که با صداش که اومد هر دومون برگشتیم سمتش
۹۷.۴k
۰۲ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.